توضیحات
هر تابستان، آندره ی جوان به دیدار مادربزرگ عزیزش، شارلوت لمونیه، می رود. مادربزرگ در دهکده ای مشرف به جلگه های وسیع روسیه زندگی می کند و با حکایت هایی شگفت انگیز، نوه اش و دیگر بچه های دهکده را مسحور خود کرده است: تماشا کردن پروست[نویسنده ی شهیر فرانسوی] در حال بازی تنیس، بازدید تزار نیکولاس دوم از پاریس و مرگ فلیکس فوره [رئیس جمهور فرانسه]در آغوش همسرش. اما آندره از مادربزرگ مرموزش درباره ی روسیه هم چیز های زیادی می آموزد؛ کشور قحطی ها و مصیبت ها، ناعدالتی های بی رحمانه و آشوب های پایان ناپذیر جنگ. او با شیفتگی تمام، تار و پود قصه ها را با دنیای رازآلود خاطرات و آرزوهایش گره می زند. مادربزرگ، برای آندره تصویری شفاف و زنده از فرانسه ی دوران کودکی اش خلق می کند؛ سرزمینی رویایی که بسیار دل پذیرتر، امن تر، هیجان انگیزتر از روسیه ی دهه ی 70 و 80 است. او که در این تصورات غوطه ور شده است، در کشور خود به یک بیگانه و در نهایت به گردشگری خستگی ناپذیر در سراسر اروپا تبدیل می شود. رمان وصیت نامه ی فرانسوی، کتابی حماسی آکنده از شور، اشتیاق، درد و رنج است و در همه ی ابعاد، بسیار دل فریب جلوه می کند.
مشتاق –
کتاب داستان تلخ پسری را روایت میکند که در میان واقعیتهای تلخ زندگی شوروی در دهههای 1960 و 1970 رشد میکند و عشق فوقالعادهاش به یک زن فرانسوی ظریف، شارلوت لمونیه، که مادربزرگش است. هر تابستان او به دیدار مادربزرگش در دهکده ای گرد و خاکی مشرف به استپ های وسیع می رود. اینجا، در طول شبهای گرم، روی باکن باریک و گلپوش شارلوت مینشینند و به قصههایی از زمانی دیگر، مکانی دیگر گوش میدهند: پاریس در آغاز قرن. او که عادت داشت پروست را در حال بازی تنیس در Neuilly میدید، بچهها را با داستانهایی از سفر تزار نیکلاس به پاریس در سال 1896، از سیل بزرگ پاریس در سال 1910، از مرگ رئیسجمهور فرانسه، فلیکس فاور در آغوش معشوقهاش، مجذوب خود میکند. اما پسر از شارلوت از روسیه ای که هرگز نشناخته است، از قحطی و بدبختی، بی عدالتی وحشیانه، از هرج و مرج ناامیدکننده جنگ می آموزد. او او را در حالی که با پای پیاده از مسکو در نیمی از راه به سمت سیبری حرکت می کند، دنبال می کند. وقتی از شوهرش – پدربزرگش – قربانی پاکسازی های استالین می گوید، با او رنج می برد. هنگامی که او دستگیری خود توسط راهزنان را توصیف می کند که او را وحشیانه می کنند و او را رها می کنند، می لرزد. آیا واقعاً ممکن است این همه درد و رنج برای شارلوت مهربان و محبوب او اتفاق بیفتد؟ پسر مسحور، داستان های شارلوت را در دنیای مخفی خود از حافظه و رویا می بافد. با این حال، با وجود تمام محرومیتها و بیعدالتیهای جهان شوروی، او مانند بسیاری از روسها هنوز هم وابستگی شدیدی به میهن خود دارد و “عشق زوال ناپذیری” به میهن خود دارد.