توضیحات
موسولینی (ظهور و سقوط دوچه) – کریستوفر هیبرت – بیژن اشتری- ثالث
پس از آنکه قواي متفقين ايتاليا را به اشغال خود درآورد پادشاه ايتاليا موسوليني را از نخست وزيري عزل کرد؛ بسياري در آن زمان تصميمات غلط موسوليني در جنگ جهاني دوم را يکي از دلايل مهم به تنگنا افتادن هيتلر و در نهايت شکست جبهه متحدين ميدانستند. گرچه در سال هاي نخستين جنگ جهاني دوم ايتاليا توانست پيشرفت هايي در آفريقا کسب کند اما روند شکست هاي اين کشور در اين قاره نبرد را به سود جبهه متفقين تمام کرد. ارتش ايتاليا گرچه صاحب زرهپوشهاي بهتر و قدرتمندتري شده بود و نيروي هوايي کارآمدي داشت اما داراي فرماندهي مناسبي نبود طوري که گفته مي شود از ارتش مسلح به تير و کمان اتيوپي شکست خورد و مجبور به عقبنشيني شد. با اعلان جنگ انگلستان به ايتاليا درگيري آغاز شد و موسوليني در حالي که بنغازي و دژ بزرگ طبرق را از دست داده بود از آلمان کمک خواست؛ هيتلر نيز مجبور شد فيلدمارشال اروين رومل يکي از بهترين افسران خود را به صحراي آفريقا اعزام دارد. اما روند شکست هاي موسوليني از جولاي 1943 به نقطه بحراني رسيد. در اين تاريخ نيروهاي متفقين ابتدا در جزيره سيسيل پياده شدند و سپس وارد خاک اصلي ايتاليا شدند؛ پادشاه ايتاليا در 25 جولاي موسوليني را از نخست وزيري عزل کرد و ارتش ايتاليا زمام امور را بدست گرفت. در همين تاريخ سربازان آلماني مستقر در ايتاليا کنترل نيمه شمالي شبه جزيره را به دست گرفته و همچنان به مقاومت ادامه دادند. موسوليني به دستور آدولف هيتلر ، رهبر آلمان نازي در يک عمليات حيرت آور توسط يک گروه کماندويي اس اس و چتربازان آلماني از “لانه عقاب” فرار ميکند و به آلمان منتقل ميشود. اما وي سرانجام در پايان جنگ جهاني دوم در حالي که به اتفاق کلارا پتاچي معشوقه اش در حال فرار از ايتاليا بودند در مزرعهاي توسط پارتيزانهاي ايتاليايي دستگير شده و در همان جا به همراه ساير همراهانشان که از مقامات حکومت فاشيستي بودند، پس از محاکمه صحرايي به اعدام محکوم ميشوند. در 28 آوريل 1945 هنگام تيرباران شخصي با چاقو به او حمله مي کند و موسوليني نيمه جان از شکنجه به زمين مي افتد؛ مردم به او حمله مي کنند و با لگد به جنازه او ضربه مي زنند و جمجمه اش را متلاشي مي کنند. جسد موسوليني و معشوقهاش در “پياتزا لورتو” شهر ميلان، براي نمايش عموم با قلاب هاي مخصوص آويزان کردن گوشت قصابي ها از سقف يک ايستگاه پمپ بنزين وارونه آويخته شده تا آنکه با دستور پاپ جنازه ها را را پايين آوردند؛ گفته ميشود جسد او را به آتش کشيدند و خاکسترش را نيز به دريا ريختند.
مشتاق –
مانند هیتلر، موسولینی واقعاً در مدرسه عالی نبود. با این حال،
بر خلاف هیتلر که تنهای آرامی بود، دوم داسه یک کبودی داد و بیداد بود
– اخراج از دو یا سه مدرسه و متعاقباً در و
بیرون از زندان تا 20 سالگی. مانند هیتلر: او زیاد می خواند
و بیشتر دانش خود را از انتخاب کتابهایش به دست آورد، او
در جمع بسیار خوب صحبت می کرد و شخصیت مغناطیسی داشت
و نگاه مسحورکننده، از خرده بورژوازی (با یک
میزان ناسالم حسادت و تقلید). کتاب اما
فضای نسبتا کمی را برای توسعه خود صرف می کند
یک شخص. در صفحه 47، او قبلاً به رم راهپیمایی کرده است
و دیکتاتور می شود. او مسئول نام فاشیسم است،
که برای او تعالی مطلق فرد به
با وجود این، دولت کنترل خصوصی بر شرکت ها را حفظ می کند (مانند
مخالف کمونیسم که در آن مالکیت خصوصی و کنترل خصوصی است حداقل در تئوری لغو شده است). در مورد یهودیان، موسولینی یک
نژادپرست و یهودستیز، اما – برخلاف هیتلر – هسته اصلی آن نبود
اشتیاق او ایل دوسه علاقه زیادی به ایتالیا و فرهنگ ایتالیایی داشت
و این واقعاً محرک اصلی برای او بود و ایتالیا را بزرگ کرداز نو. ما همچنین کلمه “Axis” را برای ایتالیایی-ژرمانو-ژاپنی ها مدیونیم
اتحاد در جنگ جهانی دوم که در آن او گفت که برلین-رم محور خواهد بود
همه کشورهایی که خواهان آزادی بودند در اروپا به دور آن می چرخیدند.
در مورد اینکه چه چیزی در ایتالیا در دوره دوم دوسه درست و نادرست بود، از طرفی، او پروژه های عمومی زیادی را انجام داد – ساختمان ها، جاده ها، پل ها – و همچنین زیرساخت ها – قطارها برای اولین بار در ایتالیا به موقع حرکت کردند! – پس به نوعی یک نیو دیل با خشونت اجرا شده بود. البته طرف دیگر، تهوع مطبوعات آزاد، آزار و اذیت و خشونت علیه مخالفان سیاسی، تلاش ناموفق برای ایجاد یک امپراتوری ایتالیایی از دارایی های آنها در اتیوپی (که به قیمت جان ده ها هزار نفر تمام شد) و وضعیت خرابی ارتش رابطه او با هیتلر به نوعی شبیه به روابط ناپلئون و اسکندر بود، زیرا تحسین متقابل و در عین حال بی اعتمادی وجود داشت. یکی دیگر از چیزهای مشترک آنها احتمالا ابتلا به سیفلیس بود – در مورد موسولینی، این موضوع تأیید شد و احتمالاً رفتار نامنظم او را در اواخر عمرش توضیح داد.