1 دیدگاه برای مرگ فروشنده ( نمایشنامه ) – آرتور میلر – عطاالله نوریان – قطره
امتیاز 5 از 5
امیر عربشاهی –
آثار زیادی در ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی در خصوص رکود و بحران های اقتصادی و رویای آمریکایی نوشته شده. نمایش های زیادی روی صحنه به اجرا درآمده و فیلمهای زیادی روی پرده های سینما نمایش داده شده اند. احتمالا به سرعت می توانیم به سخنرانی ها، نظریه پردازی ها، بحث و جدل ها و کتابهای بسیاری که در این خصوص منتشر شده اند دسترسی پیدا کنیم. اما آنچه در «مرگ فروشنده» این معجزه تئاتر، این شاهکار ادبیات نمایشی، این قدرت درام پردازی بی نظیر آرتور میلر رخ داده، فراتر از همه آن چه گفته شد و عمیق تر از آنها نیز، به نقد رویای آمریکایی و فروپاشی ایده آل ها و خیال پردازی های یک خانواده متوسط آمریکایی پرداخته؛ خانواده ای که از آرزوهایشان تا تحقق آنها در واقعیت فرسنگها فاصله است. ویلی لومان، پدر خانواده که یک فروشنده سالخورده است آرزوها و امیال محقق نشده اش را در آینده فرزندانش بیف و هپی می جوید. مردی که مدام با رویاپردازی، پذیرش شکست در جهان واقعیت را به تاخیر می اندازد؛ انکار می کند. و صحنه های خیالی و تجسمات و توهمات ذهن ویلی پیر که مدام او را چون آونگی میان واقعیت و خیال می رقصاند، سرانجام ویلی را با یاس و سرخوردگی از زندگی پوچ و بی فرجامش رو به رو می کند.
ویلی لومان بی تردید یکی از چند شخصیت ماندگار تاریخ نمایش است. میلر فروپاشی رویاها و تروماهای دوران رکود پس از جنگ جهانی دوم را در قالب شخصیت بی نظیر ویلی لومان تجسم بخشید؛ در قالب رویاهایی که برای فراموشی دشواری های زیستن در یک اقتصاد بحران زده ساخته شد، و نهایتا فروپاشید. یک تراژدی مدرن در دو پرده. دو پرده به مثابه دو ساحت خیال و واقعیت. دو دنیای متضاد که ویلی چنان در میان آن دو سرگردان بود که نهایتا با فرجام تلخ خود رو به رو شد.
اقتباس های بسیاری در تئاتر، سینما و تلویزیون از این متن شاهکار صورت گرفته. و چه سعادتمند بودم که بهترین اجرای آن را در مشهد و بهترین ویلی لومان را از نزدیک و با بازی استاد سیدرضا کمال علوی دیدم. هنوز واپسین صحنه، و طنین آن جمله دردناک لیندا (همسر ویلی) پای تابوت در گوش من زنده است : «ما دیگه بدهی نداریم… ما دیگه آزاد شدیم…» و آخرین تصویر زنده یاد استاد کمال علوی مدام پیش چشمهایم است وقتی تابوت خود او روی صحنه، آخرین وداع را با تماشاگرانش کرد. او آزاد شد.
امیر عربشاهی –
آثار زیادی در ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی در خصوص رکود و بحران های اقتصادی و رویای آمریکایی نوشته شده. نمایش های زیادی روی صحنه به اجرا درآمده و فیلمهای زیادی روی پرده های سینما نمایش داده شده اند. احتمالا به سرعت می توانیم به سخنرانی ها، نظریه پردازی ها، بحث و جدل ها و کتابهای بسیاری که در این خصوص منتشر شده اند دسترسی پیدا کنیم. اما آنچه در «مرگ فروشنده» این معجزه تئاتر، این شاهکار ادبیات نمایشی، این قدرت درام پردازی بی نظیر آرتور میلر رخ داده، فراتر از همه آن چه گفته شد و عمیق تر از آنها نیز، به نقد رویای آمریکایی و فروپاشی ایده آل ها و خیال پردازی های یک خانواده متوسط آمریکایی پرداخته؛ خانواده ای که از آرزوهایشان تا تحقق آنها در واقعیت فرسنگها فاصله است. ویلی لومان، پدر خانواده که یک فروشنده سالخورده است آرزوها و امیال محقق نشده اش را در آینده فرزندانش بیف و هپی می جوید. مردی که مدام با رویاپردازی، پذیرش شکست در جهان واقعیت را به تاخیر می اندازد؛ انکار می کند. و صحنه های خیالی و تجسمات و توهمات ذهن ویلی پیر که مدام او را چون آونگی میان واقعیت و خیال می رقصاند، سرانجام ویلی را با یاس و سرخوردگی از زندگی پوچ و بی فرجامش رو به رو می کند.
ویلی لومان بی تردید یکی از چند شخصیت ماندگار تاریخ نمایش است. میلر فروپاشی رویاها و تروماهای دوران رکود پس از جنگ جهانی دوم را در قالب شخصیت بی نظیر ویلی لومان تجسم بخشید؛ در قالب رویاهایی که برای فراموشی دشواری های زیستن در یک اقتصاد بحران زده ساخته شد، و نهایتا فروپاشید. یک تراژدی مدرن در دو پرده. دو پرده به مثابه دو ساحت خیال و واقعیت. دو دنیای متضاد که ویلی چنان در میان آن دو سرگردان بود که نهایتا با فرجام تلخ خود رو به رو شد.
اقتباس های بسیاری در تئاتر، سینما و تلویزیون از این متن شاهکار صورت گرفته. و چه سعادتمند بودم که بهترین اجرای آن را در مشهد و بهترین ویلی لومان را از نزدیک و با بازی استاد سیدرضا کمال علوی دیدم. هنوز واپسین صحنه، و طنین آن جمله دردناک لیندا (همسر ویلی) پای تابوت در گوش من زنده است : «ما دیگه بدهی نداریم… ما دیگه آزاد شدیم…» و آخرین تصویر زنده یاد استاد کمال علوی مدام پیش چشمهایم است وقتی تابوت خود او روی صحنه، آخرین وداع را با تماشاگرانش کرد. او آزاد شد.