توضیحات
نخستین بار کودکان کشور ما در مهرماه 1346 با قصه ای از «قصه های من و بابام» آشنا شدند . از آن پس نیز، تا فروردین ماه 1353، یکی از این قصه ها بر پشت جلد هر یک از شماره های مجلهٔ پیک نوآموز نقش می بست، و در پی انتشار هر شماره، صدها نامه از کودکان و مربیان آنها به دفتر مجله می رسید. کودکان و گاه بزرگترها با مهر بسیار، شادیهایشان را از انتشار این قصه ها با ما درمیان می گذاشتند. گهگاه نیز بعضی از بزرگترها بر ما خشم می گرفتند که برخی از این قصه ها رفتارهایی ناپسند به کودکان می آموزد.
«قصه های من و بابام»، که اینک در سه کتاب به کودکان دلبند کشورمان هدیه می شود، بازپرداخت کتابی است تصویری به نام «پدر و پسر» (Vater und Sohn) اثر جاودانهٔ اِریش اُزِر (Erich oh Ser) نقاش هنرمند و توانای آلمانی. در این بازپرداخت، هم به نامه های بیشمار کودکان و شوق و ذوق شان از دیدن این قصه های تصویری و خواندن هر قصه توجه شده است، و هم به رهنمودهای مربیان سختگیر و مشکل پسند. با این همه، گفتنی است که اریش اُ زِر در پدید آوردن این قصه ها به نزدیکتر کردن کودک و پدر و پیوندی مهر آمیز و دوستانه میان آن دو بیشتر توجه داشته است تا برخی از اصول تربیتی قراردادی که ما بزرگسالان در تعلیم و تربیت کودکان بر آنها تکیه داریم. او می کوشد تا تلخیها و شیرینیها و اندوهها و شادیهای زندگی را با طنزی دلنشین بر زمینه ای از واقعیت تصویر کند.آنچه را هست می بیند، نه آنچه را بعضی از بزرگسالان می پسندند که باید باشد. او «هنرمند» است، نه «مربی». به این سبب، در بعضی از قصه ها دید هنرمندانهٔ او با دید یک مربی نکته سنج و گاه بسیار سختگیر – که هرگز نمی خواهد بدیها و رفتارهای ناپسند را کودک ببیند و احساس کند – تفاوت بسیار دارد. گرچه این گونه سختگیریها در کار تعلیم و تربیت جای تأمل و بحث فراوان دارد، و تعلیم و تربیتی که بر پایهٔ واقعیتهای زندگی نباشد انسان نمی پرورد، به احترام رأی بعضی از مربیان جامعه ٔ خود – که عقیده ای جز این دارند – این گونه قصه ها در این بازپرداخت نیامده است. از این گذشته، در متنی که برای هر قصه نوشته شده است، به این نکته توجه شده است.
صدوپنجاه داستان تصویری بدون نوشتهٔ پدر و پسر، در اصل نیز، در سه کتاب انتشار یافته است. هر داستان فقط عنوانی دارد و در بعضی از آنها نوشته هایی بسیار کوتاه با متن تصویر درهم آمیخته است. قهرمانان داستانها پدری میانسال و پسری هشت ـ نه ساله اند. مهر و شادی و طنز، بُنمایهٔ داستانهای زندگی این دو قهرمان است.
پدر و پسر ساده دلند و پراحساس. با همند و یارویاور هم. به همین سبب، نیروهایشان را در مبارزه با سختیهای زندگی در یک جهت به کار می گیرند. هر دو تلاش می کنند تا با رویدادهای زندگی سازگار باشند و بر تلخیها و پیشامدهای ناگوار پیروز شوند. فریب نمی خورند و تحت تأثیر رفتارهای ناپسند دیگر قرار نمی گیرند. در برابر ناکامیها از پا در نمی آیند و خود را نمی بازند. استوارند و وفادار به شخصیت خود. به همین سبب، بیشتر راه درست را می یابند و بر نیرنگهای زندگی چیره می شوند. می دانند چه می خواهند و همان کار را می کنند که می خواهند. رفتاری ثابت دارند. لحظه ای خوب و لحظه ای بد نیستند. ثبات این دو را نقاش حتی در لباس و چهرهٔ آنها در تمامی داستانها پیگیری کرده است. پدر جلیقه ای سیاه بر تن دارد. این رنگ سیاه در سراسر کتاب بر جای مانده است. پسر نیز همواره لباسی یکسان و مویی آشفته دارد.
پدر و پسر پیوندی مهر آمیز با هم دارند. هر پدر و پسری را برمی انگیزند تا شخصیت آنها را در خود بجوید و آرزو کند که چون آنها باشد. محبوبیت آنها تنها در این نیست که خنده آورند. بیشتر برای این است که دو سرمشق پیوند مهرآمیز یک پدر و یک پسرند. برتری پدر و فرمانروایی پدرانهٔ او در این پیوند نقشی جدایی آفرین ندارد. در میان مهر و دوستی پدرانه، گاهی پسر، به سبب کاری ناپسند، تنبیه می شود. پسر هم، هر زمان که احساس می کند که حق با اوست، پدر را به مبارزه می طلبد و در برابر ستمی که بر او رفته است ایستادگی می کند.
پدر و پسر در سادگی و آرامشی کودکانه به سر می برند. با آنچه دارند می سازند و دلخوشند. ظواهر فریبندهٔ زندگی را مسخره می کنند و از آنها می گریزند. حتی هنگامی که ناگهان هر دو ثروتمند می شوند، با ثروت بازی می کنند، نه زندگی. کسی که می تواند بخرد تلاش می کند تا همهٔ دنیا را بخرد و به چنگ بیاورد. ثروت و شهرت محکهایی هستند برای سنجش شخصیت انسانها. پدر و پسر از این آزمایش پیروز بیرون می آیند.
ثروت و شهرت را به بازی می گیرند و از آنها می گریزند. تنهایی در ثروت و شهرت را با تنهایی در جزیره ای دورافتاده عوض می کنند. چون روبنسون کروزو (Robinson Crusoe) قهرمان داستان دنیل دفو (Daniel Defoe)، نویسندهٔ انگلیسی، در آن جزیرهٔ متروک روزگار می گذرانند و بر دشواریها پیروز می شوند. هنگامی هم که از آن جزیره نجات می یابند، برای از دست دادن جزیره شان اشک نمی ریزند. آنها یکدیگر را دارند و به آنچه گذشته است و آنچه نیامده است دل نبسته اند. شادی زندگی را در لحظه ای که با هم هستند می جویند. سرانجام نیز، دست در دست هم، راه دراز زندگی را پشت سر می گذارند. از پلیدیها می گریزند و به پاکی و صفای آسمان پناه می برند. در آسمان نیز، چون ماه و ستاره، با همند و بر مردم ساده دل و مهربان زمین نور می پاشند و به آنها لبخند می زنند.
کتاب پدر و پسر سالهاست که در میان کودکان بسیاری از کشورهای جهان محبوبیتی روزافزون داشته است. چهره های شاد پدر و پسر را همهٔ کودکان دوست دارند و از دیدن آنها و پی بردن به ماجراهای طنز آمیز زندگیشان لذت می برند. مداد رنگی و رنگ و قلم مو برمی دارند و به دلخواه خود تصویرهای داستان را رنگ می کنند. شاید به همین سبب بوده است که اریش اُ زِر در تصویرهای هنرمندانه اش رنگی دیگر به کار نبرده است تا از این راه نیز پیوندی مهر آمیز و جاودانی با کودکان داشته باشد، و این کودکان هستند که اثر هنری او را به صورت یکی از شاهکارهای فناناپذیر جهان درآورده اند.
همان گونه که در سال 1346 دریغم آمد که کودکان دلبند کشورمان از این اثر محروم بمانند و آن را سالها، به گونه ای دیگر، نقش صفحه ای از مجله ٔ پیک نوآموز کرده بودم، اکنون که سبب و فرصتی دیگر پیش آمده است، دریغم آمد که کودکان ما این کتاب را، که در گنجینهٔ ادبیات جهانی کودکان اثری برجسته است، در دسترس نداشته باشند. آنچه من در برابر هنر والای پدیدآورندهٔ اثر انجام دادم فروتنی است و ستایش.
پدیدآورندهٔ «پدر و پسر»
سه جلد کتاب پدر و پسر فقط اشاره ای دارد به پدیدآورندهٔ این اثر. فراتر از آن را نه در فرهنگنامه ای توانستم بیابم و نه در نوشته و کتابی در دسترس. آنچه در زیر می آید بر پایهٔ یادداشتی است که در سال 1346 در پاسخ نامه ای در این باره از سفارت جمهوری آلمان فدرال دریافت کردم و گفت و شنودی که با تنی چند از پژوهشگران ادبیات کودکان در شهرهای برلین و کلن در این زمینه داشته ام.
اریش اُ زِر، که نام مستعار هنری خود را بر آثارش پلاوئن (E. O. Plauen) گذاشته است، در سال 1903 در شهر پلاوئن به دنیا آمد و در 1944 در برلین درگذشت. کودک بود که از رنج و کشتار جنگ جهانی اول جان به در برد، و هنوز جوان بود که با زندگی اندوهبار خویش، در جنگ جهانی دوم بدرود گفت.
آن قدر نماند تا سالگی دیگر بر عمرش بگذرد و در پایان ویرانیها و خونریزیها و دربه دریها و تنگدستیها، چون قصه ای از قصه هایش، بر سرنوشت جنگ افروزان لبخندی طنز آمیز بزند.
اریش اُ زِر نقاشی هنرمند بود. کاریکاتورهای سیاسی او در روزنامه های آلمانی آن زمان شهرت فراوان داشت. مردی مهربان بود. طبیعت وجانوران و عواطف و احساسات صادقانه و بی پیرایهٔ کودکان و شیطنتهای آنها را بسیار دوست می داشت. هنگامی که همسرش را از دست داد، برای سرگرم کردن تنها فرزند خردسالش، قصه هایی از فراز و نشیبهای زندگی می آفرید و با شوخی و طنزی دلنشین تصویر می کرد، و پدر و پسر زمانی پر از مهر و صفا و شادی را در کنار هم می گذراندند. همین تصویرها مایهٔ اثری فناناپذیر در ادبیات کودکان شد که در سال 1926 در سه کتاب، به نام پدر و پسر، انتشار یافت. نامه هایی که کودکان پس از انتشار این کتاب برای اریش ا زر فرستادند بیشمار بود. هنگامی که این هنرمند در شهری به کلاس درسی می رفت، کودکانی که او را از راه کتابش شناخته بودند به دورش حلقه می زدند و مقدمش را گرامی می داشتند. پس از مرگش، بسیاری از کودکان، در آلمان و کشورهایی که کتابش به آن سرزمینها راه یافته بود، در مرگ او گریستند و نامه های تسلی بخش فراوانی برای پسر واقعی اش، کریستیان (Christian) فرستادند.
به راستی مرگ او پایان زندگی اش نبود. نامش و یادش، چون این اثرش، جاودانه است و همواره در دل کودکان با عشق و دوستی و شادی زنده باقی خواهد ماند. او کوتاهترین راه را برای رسیدن به زندگی جاودانی برگزیده بود: از قلب نقاشی هنرمند و نویسنده و شاعر به قلب کودکی پراحساس و ساده دل و مهربان.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.