توضیحات
ناهید طباطبایی در «سور شبانه» به روال کتابهای دیگرش از آدمهای اطراف ما مینویسد. آدمهایی که تقریبا همه آنها را دیدهایم و میشناسیم. داستانها ساده و روانپیش میروند و خواننده ناگهان خود را در میان ماجراهایی میبیند که همه عناصر آن برایش آشناست. نگاه طباطبایی به شخصیتها و موضوعات داستانهایش نگاهی فرادست است. در هرچیز و هرجا نکتهیی میبیند و بیآنکه قضاوت کند یا به سخره بگیرد آن را روایت میکند. طنز در داستانهای طباطبایی جای خاصی دارد. هدف طنز در این داستانها فقط سرخوشکردن خواننده نیست بلکه با آن داستان را پیش میبرد. در داستان «سور شبانه» راوی داوطلب میشود که شب را در بیمارستان نزد دوستش داوود بماند. بیمار را عمل کردهاند و حالش خوب نیست. راوی که از مرگ میترسد در کنار داوود و سایر بیماران در سور شبانه به نوای تار پیرمردی بیمار گوش میدهد. «همینطور که میزد جان میگرفت و جوان میشد. کمکم پشتش صاف شد. دستهاش صافوصوف و گردنش شقورق. چشمهاش برق میزد. صدای سازش توی اتاق میپیچید، از در بیرون میرفت و توی راهرو موج میزد.» در این داستان مرز بین توهم و خیال و واقعیت به هم میریزد. کاریکاتوری بودن آدمها در فضای سرد و خشن و خوفآور بیمارستان به وهمیبودن داستان دامن میزند. داستان میتواند روایت یک خواب باشد یا یک کابوس که برای راوی پشت سر گذاشتن گذشته و آشتی با مرگ را به همراه دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.