توضیحات
ابهامات و آنچه در دل و ذهن و چشمان رخشید نهفته بود، باعث شده بود که اینگونه توی سرم جولان دهد. من داشتم به او فکر می کردم چون می خواستم کشفش کنم نه تصاحب! از طرفی هم، ته دلم نمی خواستم تمام زوایای ذهنی و رفتاری اش برایم روشن شود. احساس می کردم رخشید مانند کتابی ست که هر بار بخوانمش، چیز جدیدی دستگیرم می شود. مانند فیلمی که هر بار ببینمش نکته ی تازه ای از آن خواهم یافت. مانند یک موسیقی عمیق که هر بار گوش کنم یک نت بکر از آن کشف خواهم کرد. دلم می خواست مدام ببینمش، بخوانمش، به اصوات آهنگینی که توی وجودش جریان داشت گوش کنم تا هر بار چیزی از درونش بیابم که خودش هم از آن بی خبر است.
حمیدرضا –
راز رخشید برملا شد کتابی است عاشقانه که نویسنده تلاش کرده با خلق معما در آن ، کتابی پرکشش را تحویل خوانندگان دهد اما غافل از اینکه کتاب با این معما حالتی غیر طبیعی و ناملموس گرفته که برای خوانندگان نیمه حرفه ای و حرفه ای اثری قابل قبول بنظر نرسیده و آنرا ضعیف می دانند . علی سلطانی بعنوان نویسنده این کتاب چند جایی در لا بلای داستان از جملاتی نغز و قصار مانند که محصول نویسندگی اش است استفاده میکند اما متاسفانه این جملات در متن کتاب درشت دیده شده و همخوانی با سیر داستان ندارند و صرفا آورده شده اند که تاثیری هیجانی و واکنشی عاطفی بر خواننده بگذارند و نه آنکه چیزی بر روند داستان بیافزایند یا بکاهند . نویسنده نتوانسته بود در دنیایی که خلق کرده شخصیت ها را به خوبی توصیف نماید و آنها را با قلم خود به خواننده بشناساند تا خواننده بتواند همراهی بیشتری با سیر داستان داشته باشد.
سپیده –
اگه به تازگی کتاب خوندن رو شروع کردین یا دنیال کتاب سبک و ساده ای میگردین، میتونه گزینه ی خوبی باشه. اما برای کسی که کتاب های زیادی از ژانرها و نویسنده های مختلف خونده کتابی بسیار ساده و قابل حدس خواهد بود.