توضیحات
رمان «دیگر اسمت را عوض نکن» نوشتهی «مجید قیصری» است. داستان از این قرار است که نامهای نوشته میشود و در چندین نسخه در مرز ایران گذاشته میشود و اتفاقی این نامه به دست یک سرباز وظیفهی ایرانی میافتد. سرباز ایرانی که باور ندارد نامه از طرف یک عراقی نوشته شدهباشد، برای فرستندهی خیالی نامه جواب مینویسد. نامهنگاری بین این دو شروع و دوستیشان آغاز میشود. نویسنده در این رمان سعی دارد تا رگههای انسانی باطن فرد که به اجبار دشمن هم هستند را روایت کند. ناشر دربارهی این اثر آورده است: «ادبیات جنگ در همه جای دنیا حول محور دو مضمون عمده شکل گرفته است. تضاد آشتیناپذیر دو نیروی متخاصم و دیگری، مضمون پیچیدهتری بر تشابهات بین انسانها. ادبیات شکلگرفته بر پایه تشابهات نیروهای متخاصم را به ادبیاتی چند پهلو و پیچیده بدل میکند. داستان دیگر اسمت را عوض نکن بر پایهی همین تشابه شکل گرفته. نامهای نوشته میشود و در چندین نسخه در مرز ایران گذاشته میشود و اتفاقی این نامه به دست یک سرباز وظیفهی ایرانی میافتد. سرباز ایرانی که باور ندارد نامه از طرف یک عراقی نوشته شدهباشد، برای فرستندهی خیالی نامه جواب مینویسد. نامهنگاری بین افسر عراقی و سرباز ایرانی شروع و دوستی بین این دو آغاز میشود. دوستی که از راه دور و به صورت مبهم شکل میگیرد و هرگز نمیتوانند همدیگر را ببیند. آنچه مانع دیدار این دو میشود نقشی است که آنها به عنوان نگهبانان مرزی قبول کردهاند و نمیتواند از این وظیفه شانه خالی کنند. انگیزهی نامهنگاری افسر عراقی، گمشدهای است که در خاک ایران دارد. و آن گمشده چیزی نیست مگر مادر و دختری که به هنگام اشغال خرمشهر جان آنها را نجات داده است. افسر عراقی هیچ از سرنوشت این مادر و دختر آگاه نیست. و از سرباز ایرانی میخواهد که او را در پیدا کردن این مادر و دختر کمک کند. سرباز با داشتن سرنخهای بسیار اندکی که افسر عراقی برای او میگوید موفق به پیدا کردن مادر و دختر میشود. و از این مرحله به بعد ما از نگاه مادر و دختر به جنگ و افسر عراقی نگاه میکنیم. آیا این افسر عراقی که امروز میخواهد از سرنوشت آنها اطلاع پیدا کند ناجی آنهاست یا قاتل شوهرزن داستان؟» در بخشی از داستان میخوانیم: «من قول دادم با کس شما میروم دین آنها. چطور میتوانم از شما حرف بزنم، در حالی که هیچوقت شما را ندیدم؟ اگر روبروی من بنشینید نمیتوانم تشخیص بدهم شخصی که روبروی من نشسته غریبه است یا آشنا. از شما چه میدانم؟ فقط همین چند خط کاغذی که توی دستم مانده. انتظار ندارید که یک آدم زنده را با این چندتا کلمهی خیالی درست کنم برایشان. من خودم هزاربار نقش آدمهای خیالی را بازی کردهام.» کتاب حاضر را نشر «چشمه» منتشر کرده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.