توضیحات
دن کیشوت 2جلدی (قابدار) – سروانتس-محمد قاضی – ثالث
زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذراند. دن کیشوت یکی از نخستین رمانهایی است که به زبانهای نوین اروپایی نوشته شده و سروانتس بخش بیشتر آن را در زندان نوشتهاست. در زمان روایت داستان نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. «دن کیشوت» پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر می پندارد.برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” دن کیشوت 2جلدی (قابدار) – سروانتس ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حسین –
حالا تمایلی به جنسیت زده کردن اثار فاخر مکتوب ندارم و هدفم هم قطعا این نیست.
من سالها سال پیش،جلوی مانیتور کامپیوترم،مقالهای انگلیسی رو به یاد میآورم که در اون پنج کتاب معرفی شده بود وه هر مردی در طول کیاتش باید میخواند.
یکی از آنها این بود!
امیر عربشاهی –
سر وانتس در «دن کیشوت» هر آن چه از شیوه های نثر ادبی و مضامین و روایت های اسلاف خود در طول سده های قبل بر جای مانده بود، از نو به کار گرفت و کتابی عظیم به رشته تحریر در آورد. «دن کیشوت» یک رمان بزرگ و شاید بزرگترین رمان در تاریخ ادبیات است. سر وانتس از پیشگامان رمان نویسی محسوب میشود، که به نسبت دیگر قالب های متون ادبی کهن، در قرون شانزده و هفده فرمی نو به شمار می رفت. اما این قالب جدید با اقتضائات روزگار جدید و در حال دگرگونی به وجود آمد. روزگاری که تقریبا مقارن با عصر روشنگری و حاکمیت خردگرایی و تعقل و فردگرایی بود. روزگاری که رشد انفجاری علم و صنعت، زندگی جوامع غربی را به خصوص دستخوش تحولاتی اساسی میکرد.
در این روزگار سر وانتس با حسرت خواری روزگار گذشته و ارزش ها و هنجارهای رو به زوال، شخصیتی آفرید به نام «دن کیشوت»، نجیب زاده ای سالخورده که در توهمات خویش هنوز دلبسته فرهنگ و آیین شوالیه گری و منش پهلوانانه است. او دل باخته یک معشوق اثیری به نام بانو دولسینه دوتوبوزو است و برای آن که در بارگاه محبوب شرف و افتخار حضور یابد، می بایست سفرهای دلاورانه ای را از سر بگذراند، به نبرد با راهزنان و جانیان بپردازد تا با اثبات شرافتش که از طریق زنده کردن فرهنگ شوالیه گری است، به این مقام دست یازد. در این راه همراه با نوکر وفادارش سانکو پانزا (یا سانچو) عازم سفری جنون آمیز می شود. سانکو هم ابتدا برای ترس از آن که دچار خشم اربابش شود به بازی های او و توهماتش تن می دهد و در ادامه هر دو در نقش های پهلوانانه شان فرو میروند. برخورد آنها با آسیاب بادی و تجسم آن به شکل و هیبت یک دشمن یکی از صحنه های مشهور ادبیات است.
دن کیشوت اما در جلد دوم به این آگاهی میرسد که جهان در حال تغییر است، اما پایمردانه برای احیاء فرهنگ فراموش شده به مبارزه ادامه میدهد:
«من به سهم خود، ای جناب دلاک، می گویم که نپتون، خدای آبها نیستم و توقعی هم ندارم که مرا آدمی فهیم و باهوش بدانند زیرا فهیم و باهوش نیستم؛ من فقط خود را در این راه خسته می کنم که به مردم جهان بفهمانم این که نمی خواهند عصر درخشان پهلوانان سرگردان را احیاء کنند مرتکب خطای عظیمی می شوند.»
این شیوه برخورد از سوی دیگر برآمده از خشم شخص سروانتس نسبت به نویسنده ای به نام اولاندو نیز هست. زمانی که سروانتس نوشتن کتاب دوم را شروع کرده بود، خبری به گوشش رسید که نویسندهای به نام اَوِلاندو نسخهای جعلی از ادامه ماجراهای دن کیشوت نوشته و کار را به جایی رسانده که دن کیشوت از وفاداری به دولسینه دست می کشد. سروانتس که تاب این جعلیات را نداشت، موضوع کتاب جعلی را درون داستان وارد کرد و دن کیشوت را این بار با خشمی مضاعف و نوعی آگاهی به مبارزه برای احیاء آیین فراموش شده پهلوانی برانگیخت.
حتی در واپسین سطرها بار دیگر به این موضوع باز می گردد، تا دن کیشوت رنجور و بیمار از توهمات و ملالت های سفر که هرگز به آغوش دولسینه دست نیافت، در آرامش و به دور از مزاحمت های جاعلان حقیقت در بستر مرگ بیارامد.
دن کیشوت با زبان فخیم و واژگان کهن و نثری والا که مبین ارزش های دوران سپهسالاری و شوالیه گری است، داستانی را روایت میکند که نه تنها در گذر قرون و اعصار بر تارک آسمان ادبیات پر فروغ و درخشان مانده است، بلکه به مرور به عنوان یک استعاره به فرهنگ عامه راه یافت و به نمادی از انسان هایی بدل گشت، که با خرد و دانش جدید بیگانه و اسیر توهمات وتعصبات کورکورانه خویش عمرشان را تباه می کنند. استعاره ای که حتی در سطحی کلان قابلیت تسری به نظام های اجتماعی و سیاسی را نیز دارد. و نمونه های آن نیز عیان است و حاجت به بیان نیست.