توضیحات
دست آخر-ساموئل بکت-مهدی نوید- چشمه
یه دیوونه رو میشناسم که فکر میکرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. میرفتم و میدیدمش، توی دیوونهخونه. با دستهام میگرفتمش و میکشوندمش کنار پنجره. ببین! ذرتهای درحال قد کشیدن! حالا اونجا! ببین! بادبونهای قایقهای ماهیگیری! همه اون زیبایی! دستش رو پس میکشد و به کنج خودش برمیگشت. هراسون بود. هرچی دیده بود خاکستر بود.
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” دست آخر- ساموئل بکت ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
مشتاق –
بکت ممکن است شبیه کسی به نظر برسد که دوست دارد از شر دنیا خلاص شود، اما در واقع دوست دارد از شر خود خلاص شود. این دو مورد ممکن است از نظر نتیجه یکسان به نظر برسند، اما از نظر ماهیت اصلاً یکسان نیستند 🙂
تو روی زمین هستی و هیچ درمانی برای این نیست!
با عشقی دوباره به این خاکستری زیبا.