توضیحات
بیگانه (جیبی) – آلبر کامو – خشایار دیهیمی – ماهی
داستان بیگانه، معروفترین اثر آلبر کامو، حداقل بهظاهر داستانی ساده و بدون پیچیدگی است. مورسو، کارمندی در الجزیره، تلگرامی دریافت میکند که خبر از مرگ مادرش در خانهی سالمندان میدهد. دو روز مرخصی میگیرد، به مراسم تشییع جنازه و تدفین میرود و به الجزیره بازمیگردد. در ادامه مورسو تصادفاً در ماجرای نامطبوع و کثیف همسایهاش درگیر میشود و تحت فشار شدید شرایط بیرونی اقدامی میکند که عواقبش چشم مورسو را بر بُعد تازهای از زندگی میگشاید.
مورسو در طی داستان سرانجام درمییابد که هستی شادی است. بیاعتنایی او به مناظر و بوهای جهان به عشقی آگاهانه بدل میشود و تسلیم و رضای منفعلانهی او در برابر ستمی که بر انسانها میرود جای خود را به طغیانی پرشور علیه مرگ و به احساس برادری انسانی میدهد.
مورسو، راوی داستان خویشتن است. حکایت بسیار حسابشده او شامل دو قسمت است که به طور محسوسی هم در لحن و هم در محتوا با هم متفاوتاند. در قسمت اول، مورسو، با ظاهری حاکی از لاقیدی کامل زندگی روزمره خود را در الجزیره، … شرح میدهد. مورسو با لحن راوی بیطرف، با جملات پیاپی که اغلب به ماضی نقلیاند، احتیاجات جسم، خستگی، میل به سیگار کشیدن و مشکلاتش را در تحمل گرما قید میکند.
احساسهایش را ذکر میکند و همچنین به ملال یا بیتفاوتیاش اشاره میکند: “برایم فرقی نداشت” یا “تفاوتی نداشت”. نه اعتنایی به تحلیل روانشناختی دارد نه به بیان احساساتش. با اینکه رسیدنش را به خانه سالمندان، که مادرش در آنجا به تازگی مرده است، موشکافانه شرح میدهد، ضمن شبزندهداری در کنار جنازه یا به هنگام تشییع، اندوهی را که از او انتظار میرود نشان نمیدهد.
آثار آلبر کامو را از بهترین کتابفروشی اینترنتی مشهد از اینجا تهیه نمایید
حمیدرضا –
در کتاب بیگانه ما با قهرمانی رو به رو هستیم که مختصاتش هیچ با قهرمانهایی که میشناسیم شباهتی ندارد بیگانه ی بیگانه است، اما از هر قهرمانی قهرمانتر است در واقع شخصیت اول کتاب به قدرتی دست می یابد که هیچ چیز یا هیچکس نمیتواند بر او تاثیری گذارد و او را بازیچه خود قرار دهد خلاصه بگویم شخصیت کتاب بیگانه یک آزاده است. آزاده از ترس مرگ ، آزاده از حرف مردم آزاده، از شهوت و زن ، آزاده از عقاید و باورهایی که دین مسیحیت دارد او برای زندگی خود منتظر هیچ منجی
نیست چرا که بزرگترین منجی خود را همین بی میلی و عدم اعتیاد به هرکس یا هر چیز که ناشی از بی معنایی است . میداند علاقه ای به دانستن معنای اتفاقات و حوادث ندارد و البته که تلاشی هم برای آن نمیکند و زندگی را به چشم چیزی میبیند که بی نیاز از هرگونه داستان سرایی برای كم و كيف خلقش و ساز و کارش و معنایش تنها باید به بهترین شیوه زیست و در نهایت مرد و تمام شد وقتی سخن از بهترین شیوه زیست می آید ، شخصیت کتاب بیگانه نظر به دیگران و شیوه زیست آنها و الگو برداری از آنها ندارد که بل از نظر او بهترین شیوه زیست منحصر به هر شخص و خاص خود او میباشد چرا که هر کس در موقعیتی خاص قرار دارد که دیگران قرار ندارند . شخصیت کتاب زندگی را بی معنا میداند اما هیچ معنایی هم برای مرگ قائل نیست و آنرا راه حلی برای رهایی از بی
معنایی زندگی نمیداند بلکه تنها سببی برای پیچیده تر شدن اوضاع میداند . نویسنده کتاب یعنی آلبر کامو از پیشگامان نظریه ابزوردیسم است که به خوبی در این کتاب سیر تبدیل یک انسان معمولی به یک انسان قهرمان را از دید فلسفه (ابزوردیسم) به نمایش میگذارد. بنظر من مسلما دوران کودکی سخت آلبر کامو بی تاثیر در نگاه انتقام جویانه او به زندگی نبوده است و اگر او عمر بیشتری میکرد و شانس
آشنایی با فلسفه شرق را پیدا میکرد مسلما بهتر میتوانست نظریه ابزوردیسم را بیان، تکمیل و اصلاح .کند به او میتوان حق داد چرا که در دوران زندگی خود که جنگ جهانیها رخ داد، بواسطه این جنگها افراد زیادی کشته شدن خانوادهها از هم گسست خانه ها تخریب شد و طبیعتا کامو هاج و واج از رفتار هم نوعان سنگدل خودش به بی معنایی زندگی پناه برده اما اگر او بیشتر در باب اراده انسانی غور میکرد شاید نظری متفاوت ارائه میکرد من به فلسفه او نقد دارم و آنرا ناصواب میدانم اما این نقد نمیتواند جلوی این جمله را بگیرد که . باشکوهی دارد؛ از خواندن بیگانه سراسر لذت شدم، درود بر قلم او ترجمه آقای دیهمی از نشر ماهی پیشنهاد میدهم.