توضیحات
بینایی – ژوزه ساراماگو -اسدالله امرایی- مروارید
در روز انتخابات و در پایتخت، چنان باران شدیدی می بارد که هیچ کس به خودش زحمت بیرون آمدن و رأی دادن را نمی دهد.این اتفاق، سیاست مداران را بسیار وحشت زده و عصبی می کند؛ آیا آن ها باید انتخابات را به روز دیگری موکول کنند؟حدود ساعت سه، باران بالاخره بند می آید و مردم، انگار که به آن ها دستور داده شده باشد، برای رأی دادن به صندوق ها هجوم می آورند.اما با پایان شمارش آرا، معلوم می شود که بیش از 80درصد آن ها خالی و بدون اسم به صندوق ها انداخته شده اند.
شورشی در شهر شکل گرفته و وضعیت اضطراری اعلام می شود.اما آیا مقامات، باعجله یا حتی کورکورانه عمل کرده اند؟ تمامی این اتفاقات، یادآور خاطراتی ترسناک از کوری همه گیر چهار سال پیش شهر و زنی است که بینایی خود را در آن زمان از دست نداد.آیا او عامل پشت پرده ی آرای خالی است؟ یک افسر بالارتبه ی پلیس، رسیدگی به این پرونده را به عهده می گیرد.
داستانی که در ابتدا به عنوان هجویه ای بر دولت ها و نقدی بر کارایی دموکراسی آغاز شده بود، به مسئله ای بسیار بغرنج تر و جدی تر تبدیل می شود.
کتاب بینایی، اثری منحصر به فرد و جذاب از نویسنده ی رمان کوری، ژوزه ساراماگو است.
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” بینایی ” از جامعترین کتابفروشی آنلاین مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید و برای جستجوی سایر عناوین کتابهای موجود و خرید کتاب از لیست کتابهای دلشدگان میتوانید اقدام نمایید.
امیر عربشاهی –
بینایی رمان درخشانی است. طبق معمول ساراماگو با روایت داستان های غریب خود و خلق فضای عجیبی که یک جامعه را در بر می گیرد و آثار او را در حوزه ادبیات رئالیسم جادویی جای میدهد، به سراغ نقد قدرت میرود. ساراماگو اگر در «کوری» جامعه را مورد نقد تند خود قرار میداد، در بینایی بی پروا و رادیکال تر از همیشه به سیاستمداران و اربابان قدرت می تازد. به نظامی ظاهرا دموکراتیک که در پس پرده، استبدادی بی رحمانه را می نمایاند. و تصویری که از چنین حکومتی ترسیم میکند به شدت شکننده است. ساراماگو مثل یک پیشگو یا حتی پیشوا از فروپاشی دموکراسی پوچ جهان کنونی در آینده ای نامعلوم (شاید دور شاید نزدیک) می گوید. ساراماگو از امید به بینایی و بصیرت مردمانی می گوید که حتی اگر چشم ظاهرشان کور شود، صدای زوزه های سگ را می توانند بشنوند. صدای فریاد آزادی را. «جرم تو این است که وقتی همه کور بودند، تو بینا بودی» جمله ای از رمان و بیان یک واقعیت تلخ در جهانی که در آن زندگی می کنیم.
مشتاق –
این داستان،ایدهی خیلی خوبی داره،اما وصل کردنش به رمان کوری چندان جالب نبود .