توضیحات
انتشارات نیماژ منتشر کرد: سومین رمان احمد آرام «باغ استخوانهای نمور» بر واریاسیونهایی از ترس بنا گردیده است؛ چرا که این رویکرد در مقام کنشی برای تعریف تراژدی حاکم بر تاریخ، پیرامون یک ترس جهانی و برآمده از دگردیسی مداوم ترورسیم گسترش مییابد. شیوهی روایی منحصر به فرد نویسنده در ساختار رمان، سیر طبیعی دارد و هرچه پیش میرود و شاخصههای هولناک دنیای مدرن یا پسامدرن قابلیتهای درون متن را برجسته میسازد. از همین روی دست یافتن به تراژدی معاصر، و امکان رسیدن به فضای گوتیکی داستان، لایههای تو در توی رمان به جذابیت میرسد. احمد آرام از این راه، جهان بصری رمان را در فرمی دراماتیک باور پذیر میسازد تا مخاطب با سوگ آوازهای انسان معاصر هماهنگ شود. «من یه دندون لق دارم، گاهی دلم میخواد درد بکشم باهاش بازی میکنم و فشارش میدم؛ نمیدونی چه لذتی دارد! دلم میخواد با زدنم همین درد و برگردونی تو چونهم. د بزن لاکر دار. خجالت نکش! میدونم که تو هم به لذت میرسی، مرادی اینجوری زیادن، مردایی که وقتی زناشونو زیر دست و پا میگیرن انگار دارن تانگوی یه نفره اجرا میکنن.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.