توضیحات
شخصیت مرکزی کتاب ایوب (Job) مندل سینگر نام دارد؛ مردی عابدپیشه که کار اصلیاش تدریس تورات به کودکان است. او فردی خداترس و به راستی باتقوا و پرهیزگار است؛ با این حال در سرش گهگاه افکاری آمیخته به شک جرقه میزند. اگرچه ایمان او قدرتمندتر از هر شک و تزلزلیست. مندل یک همسر سختکوش و سه فرزند دارد. در آغاز داستان، فرزند چهارم او نیز در راه است؛ فرزندی که بنا به مشیت الهی، ناتوان و مبتلا به صرع به دنیا میآید؛ امری که به نظر میرسد نشانهی آغاز سلسلهای از اتفاقات ناگوار در زندگی خانوادهی سینگر باشد.
مندلها نام این فرزند تازه را منوخیم میگذارند؛ فرزندی که هیچکس امیدی به بهبودش ندارد، جز مادرش. بخشهای قابل توجهی از داستان، شرح تلاشهای نومیدانهی این مادر برای کسب رضایت الهی و استجاب آرزوی شفای فرزرندش است.
باری، خانوادهی مندل در ادامه، راهی آمریکا سرزمین فرصتهای طلایی میشوند. اما در آنجا نیز، زندگیشان با دشواریهایی خاص همراه است. روایت یوزف روت (Joseph Roth) از زندگی یهودیان آمریکا برخی از جذابترین بخشهای این کتاب را تشکیل میدهد؛ علاوه بر این، روت با اضافه کردن صحنههایی از زندگی یهودیان در شهرهای آمریکا، به اثر خود که سرشار از مضامین مذهبی و فلسفی است، رنگ و بویی سیاسی – اجتماعی نیز بخشیده است.
در یک ارزیابی کلی، باید گفت که کتاب روت اثری با ساختمانی مدرن و در عین حال، استوار بر درونمایهای به قدمت قدیمیترین داستانهاست؛ این درونمایه، همان جدال شک و ایمان یا به تعبیری، نبرد شیطان و خدا در قلب انسان است. نبردی که کهنترین داستانِ بهجامانده از آن، حکایت ایوب نبی در کتاب مقدس است: پیامبری که بَلا، وسیلهی آزمایش میزان ایستادگی او در برابر وسوسههای شیطانی بود. در همین راستا، عنوان اثر روت اشاره به این واقعیت دارد که نبردی که وصف آن رفت، میتواند همواره و در نهاد هر انسانی جریان داشته باشد.
مشتاق –
یک شاهکار کوچک دیگر از یوزف روت! با این حال شخصیت دیگری که در دوره بین جنگ های جهانی مشکلی برای سکونت دارد. فردریش شخصیت جذابی است و من متوجه شدم که با بسیاری از دیدگاه های او همذات پنداری می کنم. همیشه جالب است که ببینیم چگونه آرمان های انقلابی فرد در زندگی روزمره جذب و رقیق می شود.
علیرغم ادعای منتقدان مبنی بر اینکه فردریش نماینده تروتسکی در درام در حال وقوع انقلاب روسیه است، هیچ تفاوتی در اعتبار داستان که میتوان آن را بدون جستوجوی متناظر آنطور که هست خواند، ایجاد نمیکند.