توضیحات
افق – پاتریک مودیانو – حسین سلیمانی نژاد چشمه
مرد داره به سالها قبل به خاطرهها و به مارگارت فکر میکنه وقتی هر دو جوان بودند در پاریس با هم آشنا شدند و هر دو مضطرب و نگران بودند چون کسانی در پیشون بودند و مارگارت زمانی اون را ترک کرد و …. اکنون مرد از طریق اینترنت در جستوجوی اوست.
خوب بود نمیخوام بگم خیلی احساس خوبی به مودیانو دارم سبک خاص خودشو داره یک جور تعلیق نه چهارچوب خاص نه پایان خاص همه چیز انگار توی هوا معلقه مبهمه ممکنه برای بعضیها جالب باشه برای من معمولیه و خیلی این مدل را دوست ندارم اما قلمش روانه و این به دلم میشینه. پدر مودیانو از یهودیان ایتالیایی الاصل و مادرش بلژیکی بوده .
قسمتهای زیبایی از کتاب آدم دو سه مرتبه سر راه یک نفر قرار میگیرد و اگر با او سر صحبت را باز نکند باید برود و افسوس بخورد. برخورد اول بین دو نفر مثل زخمی سطحی است که هر دو احساسش میکنند و چرت تنهاییشان را پاره میکند .
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ”افق – پاتریک مودیانو ” از بزرگترین کتابفروشی آنلاین مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
سپیده نفیسی –
شخصیت اصلی داستان شروع میکنه به مرور خاطرات قدیمی و آدمهای فراموششده زندگیش. رفت و آمد آدمها و اتفاقها، حرکت سیال خاطرات و محو شدن جزئیات در افق…
سبک خاص نویسنده رو پسندیدم و باهاش ارتباط برقرار کردم. خصوصا که کتاب رو در روزمرههای مختلف خوندم، از ایستگاه اتوبوس تا استراحت بین پروژههای کاری و در حین تماشای گذر زمان و آدمهای رهگذر.
ماجرای هر آدم در زندگی ژان بوسمان با جوهر پررنگی از وسط داستان شروع میشد و رفته رفته کمرنگ و کمرنگتر میشد. تا جایی که به یک خاطرهی مبهم و یک اسم در دفترچهی چرم مشکی رنگش ختم میشد. اما به طور کلی همه چیز در افق پیدا شد، مدتی باقی موند و محو شد.
مشتاق –
روایتی آرام از خاطرات در هم تنیده و گاه اسرارآمیز. ثبت وقایع، احساسات و عکسهای لحظهای در زندگی هر یک از آنها در مدت زمان طولانی. شخصیتهای زودگذر، تصادفات، یا توهماتی که دید آنها را نسبت به افق وسیع و زیبا پنهان می کند و باقی می ماند … افرادی که به آنها نزدیک نشده ایم ، نامه هایی که خوب نخوانده ایم و کلمات و احساساتی که نمی دانستیم.