توضیحات
از چشم نابینایان کتابی است دربارۀ نابینایی و شامل چهار بخش میشود. اولین متنی را که در اینجا آورده شده رسالهای است از دنیدیدرو (1713 ـ 1784)، فیلسوف نامدار دوران روشنگری، دیدور از مؤلفان اصلی دایرۀالمعارف است که از شالودههای نظری مدرنیته به شمار میرود. این رساله که در قالب نامهای به همسر فیلسوف نوشته شده، یکی از نخستین رسالههایی است که به شکل ویژه به نابینایی پرداخته و جوانب و مسائل اصلی آن را بازگو کرده است.
متن دوم متعلق به ادبیات مدرن آلمان است. نویسندۀ آن، گرت هوفمان (1931،1993) در ایران شهرت چندانی ندارد، اما نویسندۀ مهمی است و کارهایش به بسیاری از زبانهای غربی ترجمه شده است. داستان «سقوط کوران» گوشهای از تاریخ هنر را دستمایه قرار داده و روند شکلگیری تابلو معروفی از پیتر بروگل (1525ـ1569) نقاش نامدار هلندی، را با ظرافت بازگو کرده است. ماجرا به پایان سدههای میانه مربوط میشود و داستان با لحن طنز و ژرفبینی ویژهای هم به چند و چون هنر نقاشی در آن دوران پرداخته است و هم به موقعیت نابینایان در جامعه.
متن سوم داستانی است از آندره ژید (1869 ـ 1951) سمفونی پاستورال از معروفترین آثار این نویسندۀ نامدار فرانسوی به شمار میرود و در سال 1946 ژان دلانوی، کارگردان نامی آن را به فیلم برگردانده است.
بخش آخر کتاب هم گفتگویی است با مترجم دربارۀ نابینایی و نابینایان. مترجم در ابتدای این گفتگو دربارۀ معیار و انگیزۀ انتخاب این سه متن برای ترجمه افزون بر محوریت نابینایی میگوید: «نوع نگرش یا پرداخت این سه متن با دیگر متنهایی که من خوانده و دیدهام فرق دارد. یکی اینکه نابینایی و نابینایان محور اصلی این سه متن هستند و نه فقط بخشی از کار. دیگر اینکه نابینایی استعارهای برای پرداختن به پدیدههای دیگر نشده، بلکه مضمون اصلی و واقعی است. فاصلۀ بسیار زیاد میان انتشار این سه متن هم جالب توجه است. مقالۀ دنی دیدرو ـ فیلسوف دورۀ روشنگری ـ در سال 1749 منتشر شده، آندره ژید داستانش را در سال 1919 نوشته و گرت هوفمان اثر خود را در سال 1970 آفریده است، گرچه موضوع این آخری نابینایان سدۀ شانزدهم است. برخورد من با این متنها هم به همین ترتیب زمانی بود. خب جالب هم هست که فیلسوف بلندآوازۀ سدۀ هجدهم به موضوعی میپردازد که اهل اندیشه و قلم معمولا به آسانی از آن میگذرند».
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.