توضیحات
پیش از آن که قهوه سرد شود – توشیکازو کاواگوچی – مهسا ملک مرزبان – چشمه
فومیکو ۲۸ ساله است، او زن جوان و زیبا و موفقی است که در یک شرکت بزرگ کار میکند. در یکی از کارهایش با مردی آشنا شده است و به هم علاقه دارند. همه چیز در زندگی فومیکو طبیعی است تا اینکه یک روز مرد از او میخواهد همدیگر را ملاقات کنند. یک ملاقات به ظاهر ساده و معمولی. زمانی که به کافهای که همیشه میرفتند میروند متوجه میشوند که کافه تعطیل است. آنها در همان مطقه یک کافه پیدا میکنند که زیرزمین کوچکی است، مجموعه ۹ نفر در آن کافه جا میشوند و جای کوچکی است. مرد به فومیکو میگوید میخواهد برای کار به آمریکا برود، فومیکو بهخاطر غرورش چیزی نمیگوید و مرد هم او را ترک میکند.
در همین زمان فومیکو در یک برنامه مستند میفهمد کافهای که در آن بودهاند طبق افسانههای محلی این فرصت را به آنها میدهد که به گذشته سفر کنند، اما هیچ گزارشی از یک سفر واقعی وجود ندارد. او به کافه میآید و به صاحب کافه میگوید که میخواهد به گذشته برگردد. صاحب کافه به راحتی قبول میکند اما برای اون چندین محدودیت و شرط مطرح میکند، فومیکو به این شرطها فکر میکند اما یک محدودیت بزرگتر وجود دارد،او فقط میتواند از روی یک صندلی به گذشته برود و این جای همیشگی موجودی ترسناک است.
از این مترجم منتشر گردیده
مشتاق –
وجود موضوع جذاب، این نوشته، خواندن را برای من خراب کرد. بیشتر به عنوان یک نمایشنامه تئاتر نوشته شده است تا هر چیز دیگری، با چیدمان و شخصیت های مناسب. همه چیز توضیح داده می شود و کل ماجرا در کافی شاپ می گذرد.
تار بسیار دقیق است، بنابراین وارد جزئیات نمی شوم. با این حال، هیچ چیز در آن برای حفظ علاقه من است. شخصیتها شبیه عروسکها هستند، دیالوگهایشان از هم گسیخته و کنشها مصنوعی.
بخش سفر در زمان در اینجا بیشتر یک مبدل است، من آن را در این زیر ژانر طبقه بندی نمی کنم. این بیشتر یک داستان رئالیسم جادویی در مورد پشیمانی و چیزهایی است که تا دیر نشده گفته یا انجام نشده و امکان تغییر آن وجود دارد.