توضیحات
بچهها به همراه کنت الاف هتل محل کار بچهها در کتاب دوازدهم را در حالی ترک میکنند که هتل آتش گرفته و شعلهها در حال سوزاندن آن هستند. آنها با قایقی که برای فرار از هتل سوار آن شدهاند به ساحل جزیرهای میرسند که مردمی اسرارآمیز در آن زندگی میکنند. در ساحل دختر کوچکی به نام جمعه به پیشواز آنها میآید. اما کنت الاف و جمعه با هم بگومگو میکنند و جمعه به او اجازه نمیدهد که قدم به جزیره بگذارد. به جایش او از بچهها دعوت میکنند تا به همراه او به میان مردماش بروند .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.