توضیحات
شوالیه ای جوان، از پشت دیوار تکان نمیخورد! چرا که فکر میکند یک ببر عصبانی یا یک کرگدن خیلی بزرگ و یا حتی غول بزرگ که میخواهد او را یک لقمه ی چپ کند، پشت دیوار انتظارش را میکشند. او در این سمت احساس امنیت میکند، اما وقتی که آب تمام محل را فرا میگیرد و بالا میآید و سروکله ی تمساح های گرسنه پیدا میشود، او چاره ای جز رفتن به سمت دیگر ندارد. او کمک میخواهد و موجودی کمکش میکند که آنقدری که فکر میکرد، خطرناک نیست!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.