توضیحات
… دوشیزه های هاوکلاین همراه گریر و کامرون نشستند پشت میز و شروع کردند به گفتن حکایت هیولای هاوکلاین. دوشیزه هاوکلاین گفت «این خانه را پدرمان ساخت.» دوشیزه هاوکلاین دیگر گفت «او یک دانشمند بود که در هاروارد درس می داد.» کامرون گفت «هاروارد چیست؟» دوشیزه هاوکلاین گفت «یک دانشکده ی مشهور در شرق.» کامرون گفت «بله، آنجا بوده ایم. هاوایی بوده ایم.» گریر گفت «آنجا که شرق نیست.» کامرون گفت «مگر چینی ها اهل چین نیستند که در شرق است؟» گریر گفت «این مثل آن نیست. سنت لوییس و شیکاگو شرق است. جاهایی مثل اینها.» کامرون گفت «منظورت آن یکی شرق است.» گریر گفت «بله، آن یکی شرق.» دوشیزه هاوکلاین سعی کرد به بحث اصلی برگردد که مربوط می شد به هیولایی که در غارهای یخی زیر خانه ی آنها زندگی می کرد، «هیولا-»…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.