هری پاتر و سنگ جادو – جی کی رولینگ – ویدا اسلامیه – کتابسرای تندیس
توضیحات تکمیلی
توضیحات تکمیلی
ناشر
کتابسرای تندیس
نظرات (2)
2 دیدگاه برای هری پاتر و سنگ جادو – جی کی رولینگ – ویدا اسلامیه – کتابسرای تندیس
امتیاز 5 از 5
Arefeh –
توی شاهکار لودن کارای رولینگ جای بحث نیست واقعا👌🏻👌🏻👌🏻
امتیاز 5 از 5
امیر عربشاهی –
عبور از یک مرحله، گذر از دریچهای به سوی جهانی دیگر و به عبارتی “ورود” کاراکترهایی به یک جهان متفاوت از چیزهایی است که در سینما و ادبیات همیشه برایم جذاب بوده.
مثل پسربچه “قطار سریعالسیر قطبی” که با ورود به قطار اسرارآمیز به قلمروی رویا قدم میگذارد تا به باور چیزهایی دست پیدا کند که در وجودشان تردید داشت. مثل چیهیرو که به شکل تصادفی با گذر از یک تونل متروکه وارد “شهر اشباح” شد تا روایتگر پیوند انسان با طبیعت باشد. مثل گیل پندر در “نیمهشب در پاریس” که با صدای نواخته شدن زنگ نیمهشب به دهه طلایی میرفت تا بفهمد حسرت دوره طلایی احساسی است به بلندای تاریخ. تا عشق را زیر باران و در خیابانهای امروز پاریس جستجو کند.
در مقطعی از زندگی ام یک “ورود” نقشی اساسی در تفکر و احساس من نسبت به جهان داشته. “ورود”ی که ورای جنبههای خیالانگیز و رویایی اش حقیقت انسان را آشکار می کند.
اولین ورود که حیرت و شوق و تخیل من را برانگیخت و در سنین کودکی و نوجوانی دریچهای به جهان دیگر به روی من گشود، ورود هری پاتر به هاگوارتز بود. گذر از یک ایستگاه به جهانی سراسر جادو و خیال. آن سکوی ۹ و سه چهارم، آن کوچه جادویی، و آن خانواده موسرخی که تجربه رهایی را در دل واقعیت بیرحم خیابان ها و زندگی روزمره هدیه میکرد؛ دعوتنامه ای که من را به جهان رویایی دعوت میکرد؛ جهانی سرشار از طلسمها و جادوگران. فانتزیهای درخشانی که با آرزوی تحققش دست به جارو میشدم و اکسپکتو پاترونوم گویان در خانه خیالم به پرواز در میآمدم. جهان داستانهای رولینگز بر فلسفه پیروزی نهایی خیر بر شر استوار است. حقیقتی که در پس این جهان جادویی وجود دارد و باعث میشود به انسان ایمان داشته باشم؛ به سرشت روشن انسان؛ به روشنایی جهان.
Arefeh –
توی شاهکار لودن کارای رولینگ جای بحث نیست واقعا👌🏻👌🏻👌🏻
امیر عربشاهی –
عبور از یک مرحله، گذر از دریچهای به سوی جهانی دیگر و به عبارتی “ورود” کاراکترهایی به یک جهان متفاوت از چیزهایی است که در سینما و ادبیات همیشه برایم جذاب بوده.
مثل پسربچه “قطار سریعالسیر قطبی” که با ورود به قطار اسرارآمیز به قلمروی رویا قدم میگذارد تا به باور چیزهایی دست پیدا کند که در وجودشان تردید داشت. مثل چیهیرو که به شکل تصادفی با گذر از یک تونل متروکه وارد “شهر اشباح” شد تا روایتگر پیوند انسان با طبیعت باشد. مثل گیل پندر در “نیمهشب در پاریس” که با صدای نواخته شدن زنگ نیمهشب به دهه طلایی میرفت تا بفهمد حسرت دوره طلایی احساسی است به بلندای تاریخ. تا عشق را زیر باران و در خیابانهای امروز پاریس جستجو کند.
در مقطعی از زندگی ام یک “ورود” نقشی اساسی در تفکر و احساس من نسبت به جهان داشته. “ورود”ی که ورای جنبههای خیالانگیز و رویایی اش حقیقت انسان را آشکار می کند.
اولین ورود که حیرت و شوق و تخیل من را برانگیخت و در سنین کودکی و نوجوانی دریچهای به جهان دیگر به روی من گشود، ورود هری پاتر به هاگوارتز بود. گذر از یک ایستگاه به جهانی سراسر جادو و خیال. آن سکوی ۹ و سه چهارم، آن کوچه جادویی، و آن خانواده موسرخی که تجربه رهایی را در دل واقعیت بیرحم خیابان ها و زندگی روزمره هدیه میکرد؛ دعوتنامه ای که من را به جهان رویایی دعوت میکرد؛ جهانی سرشار از طلسمها و جادوگران. فانتزیهای درخشانی که با آرزوی تحققش دست به جارو میشدم و اکسپکتو پاترونوم گویان در خانه خیالم به پرواز در میآمدم. جهان داستانهای رولینگز بر فلسفه پیروزی نهایی خیر بر شر استوار است. حقیقتی که در پس این جهان جادویی وجود دارد و باعث میشود به انسان ایمان داشته باشم؛ به سرشت روشن انسان؛ به روشنایی جهان.