توضیحات
نیه توچکا – فیودور داستایفسکی – محمد قاضی – نشر نیلوفر
کتاب «نیه توچکا» Netochka Nezvanova اثر «فئودور داستايفسکی» اثری کمتر شناخته شده از نویسندهای چندبعدی است که توانسته است میان یک رمان بعدهای روانشناسی و فلسفی شخصیتهای داستان را شرح دهد.
خبر نگارش این اثر سال 1846 اعلام شد ولی این نویسنده این کتاب را سالها ناتمام گذاشت و سال 1972 نسخهی انگلیسی آن منتشر شد.
این کتاب روایت داستان دختری فقیر است که سرپرستیاش را خانوادهای متمول برعهده میگیرند. او در زندگی جدیدش به خواهر ناتنیاش وابسته میشود و او را بخش جداییناپذیر زندگیاش میداند. «یفیموف» ناپدری این دختر از شخصیتهای اصلی این داستان است که در میانهی داستان از دنیا میرود به همین دلیل گروهی بر این باورند داستان در انتها از کشش کمتری برخوردار است
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” نیه توچکا ” از بهترین کتابفروشی آنلاین مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید و برای جستجوی سایر عناوین کتابهای موجود و خرید کتاب از لیست کتابهای دلشدگان میتوانید اقدام نمایید.
حسین –
اگرچه این اثر ناقص بود و پایانش کوتاه شده بود، اما از زیبایی و شکوه و عمقی برخوردار بود، گویی سه داستان مجزا بود نه یک رمان، به دلیل دستگیری داستایوفسکی در حین نوشتن و تبعید او، سرنوشت مانع از تکمیل آن شد. به سیبری، و عدم تمایل او به تکمیل آن پس از بازگشت.
کودکی که سرنوشتش توسط او دستکاری شده بود، او بین چندین خانواده نقل مکان کرد و از یک فاجعه به تراژدی دیگر زندگی کرد.
همانطور که الدروبی در مقدمه آثار کامل داستایوفسکی، قسمت دوم می گوید، نویسنده بزرگ در اینجا در اشاره به عقده ادیپ و حتی در تحلیل عقده های روانی شخصیت های همه رمان هایش، به ویژه این رمان، بر فروید پیشی گرفته است.
این دختر تراژدی ناپدری خود را که او را بسیار دوست داشت زندگی کرد و تا پس از مرگش نمی دانست که او پدرش نیست، همچنین داستان کاتیا، دختر شیطان و لوس شاهزاده را زندگی کرد و او در آن گم شد. عشق او تا سرحد شور.سپس با شخصیت الکساندرا، دخترخوانده جدیدش همذات پنداری کرد، گویی او مانند معشوق چخوف است که نمی تواند بدون دلبستگی به طناب های محبت زندگی کند. زندگی بدون عشق برای او خوب نیست.
پویا –
(شورِ زندگی)، زیبا ترین اسمی است که میتوانم این شاهکار را بدان بنامم؛ من بشخصه این اثر ناتمام را از زیباترین و جذاب ترین آثار ادبی روسیه میدانم؛ این حرف بزرگی است؛ لکن، غلیان احساسات و فوران خلجان ها در اندک شخصیت های اصلی اثر است که جان خواننده را به درد آورده و گاه شوق را همچون سیلی به دل وی میاندازد، و همین احساسات است که مرا وا میدارد به این که این اثر را شاهکار بدانم. سرنوشت دخترک معصوم، دستخوش عواملی است که از ارادهی وی بیرون است؛ و این یکی از پیامهای مدنظر داستایفسکی است؛ زندگی پدر او میتوانست به ارادهی او متحول شود و به عبارتی زیر و رو شود؛ لکن این دخترک بیچاره، چه زجر ها کشید از تقدیر. و تقدیر محبتی بینهایت را برایش مقدر کرد و فراقی بینهایت؛ و تقدیر گذشته را برایش مقدر کرد؛ یاد پدری بیبندوبار اما مستعد؛ و حسرتِ دیدار مادری مظلوم و زخم خورده.
تقدیر تصویری دهشتناک در خاطر دخترک حک میکند: مادرش، افتاده بر تخت، مُرده…
سپاس که نظرم را خواندید؛ این کتاب را نیز حتما با عشق بخوانید.
پولادی