توضیحات
بی شک نام ژان پل سارتر، مکتب اگزیستانسیالیسم را به یاد بسیاری می آورد. مکتبی که بسیاری از آثار او همچون " تهوع " که وی را شایسته دریافت نوبلی کرد که او از دریافتش امتناع ورزید، آیینه تمام نمای اصول و قواعد آنند. این بار سارتر در این نمایشنامه با دستمایه قرار دادن یک روایت تاریخی از اساطیر یونان، آزادی و اختیار بشریت را که اصل اساسی مکتب اگزیستانسیالیسم است به انسانها یادآوری می کند. داستان آگاممنون، پادشاه مقتدر آرگوس و ملکه کلیتمنستر. یک درام یونانی که شاید برای خیلی ها یادآور شاهکار شکسپیر، هملت باشد. ملکه کلیتمنستر با همدستی معشوقش، اژیست، پادشاه را می کشند و فرزند ارشدش، اورست را به مامورانی می سپارند تا سربه نیستش کنند و شاهدخت الکتر، را به کنیزی در کاخ نگه می دارند. این شهر با سردمدارانی نادم و پشیمان از کردار زشت و ناپسندشان به شهر نادمین مبدل شده است. همه از کردار زشتشان شرمسارند ولی طوری وانمود می کنند که گویی این سرنوشت محتوم شهر و دیار آنهاست و خود در بروز این پیشامدها دستی نداشته اند. از این رو ژوپیتر، خداوند آسمانها، شهر را عرصه ی تاخت و تاز مگس ها (ارینی ها = الهگان پشیمانی) قرار می دهد .
اژیست مملکت را با خرافه پرستی و غم و مراسم عزاداری های دسته جمعی اداره می کند و اورست پسر آگاممنون که از دست او جان سالم به در برده آمده تا آزادی انسان را به او یادآور شود و آنها را به طغیان فر خواند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.