توضیحات
مرگ قسطی – لویی فردینان سلین – مهدی سحابی – نشر مرکز
-از زمان جنگ تا حالا جنون همین طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریعتر هذیان بافته م، روش را کم کرده م. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده ام و برنده من بوده م.
بله! مسخره بازی در می آرم، خودم را به لودگی می زنم، مجبورش می کنم فراموشم کند… رقیب بزرگم موسیقی ست، ته گوشم گیر افتاده و رفته رفته خراب شده… مدام باام در می افتد…
شب و روز دست و پا می زند و به خودش می پیچد… برای خودم تنهایی یک دسته کامل سه هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمی گیرد… همه ارگ های دنیا منم. همه چیز از من است، گوشت و روح و نفس… فکرها توی کله ام سکندری می رود و کله پا می شود. بااشان خوب تا نمی کنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است… بیست و دو سال است که هرشب می خواهد کلکم را بکند…
درست سر ساعت دوازده… اما من هم می دانم چطور از خودم دفاع کنم… با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج… دو سیلاب بلبل… برای یک آدم عزب بد سرگرمی ای نیست… انصافا… زندگی دومم است… به کسی چه..
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” مرگ قسطی ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید و برای جستجوی سایر عناوین کتابهای موجود و خرید کتاب از لیست کتابهای دلشدگان میتوانید اقدام نمایید.
حسین –
وقتی در یک رمان غوطه ور می شویم، صفحه به نوعی شیشه ای تبدیل می شود که به ما اجازه می دهد وارد فضای تخیلی و خارج از زندگی روزمره شویم. کلمات موجود در صفحه کیمیاگری هستند که این امکان را به شما میدهند، اما تنها در صورتی که به گونهای انتخاب و چیده شوند که برای ذائقه خواندن فردی ما جذاب باشد. اگر جذاب نباشند، ما خوانندگان به سمت خودمان گیر می کنیم و فقط می توانیم شخصیت ها، طرح داستان و نوشته را با چشمانی بدبینانه ببینیم. در بدترین سناریو، ممکن است آنقدر کتاب را مسخره کنیم که در نهایت آن را در اتاقی که به آینه برخورد می کند پرتاب کنیم و به زمین بخورد و دقیقاً حق با ما را ثابت کند.
من می توانم سناریویی را تصور کنم که در آن خواننده ممکن است این کتاب را در اتاق پرتاب کند. کلمات در صفحات سلین برای تجدید نظر انتخاب نشده اند. هیچ جمله ای برای غمگین شدن، هیچ شخصیتی برای سرمایه گذاری، و طرح زیادی برای دنبال کردن وجود ندارد. تمسخر کل تلاش بسیار آسان خواهد بود. و با این حال می دانم که اگر این کتاب را در سراسر اتاق پرتاب کنم و به آینه برخورد کند، درست از میان آن عبور می کند، کیمیاگری در صفحات آن بسیار قدرتمند است.
بله، این کتاب همه قوانین، قوانین نوشتن و قوانین خواندن را زیر پا می گذارد. رمان علاقه ای به فریب دادن خواننده با جملات خوب ندارد. هیچ توصیفی از حالات احساسی ظریف، غروب های عالی یا نور ماه که روی آب می درخشد وجود ندارد. اگر به آب اشاره شده باشد، این سطح نیست که تمرکز را به خود جلب می کند. نه، این چیزی است که در زیر سطح است، تیرگی و گل و کثیفی که ما ترجیح می دهیم نادیده بگیریم. سلین از برانگیختن هر نوع ریزهای که میتوان تصور کرد، لذت میبرد تا کتابهایش در هر صفحه بجوشد و بجوشد و چروک شود. خواندن سخنان او مانند کمک به خلق جهان است: ماده در یک گرداب غول پیکر می چرخد و خواننده در کنار آن می چرخد.
تا صفحه آخر راهی نیست.
اما هیچ راهی وجود نداشت که این کتاب را قبل از صفحه آخر ترک کنم. این کیمیاگری کلام سلین است!