توضیحات
یوزف روت صبح روز 30 ژانویه سال 1933 درست پیش از اعلام خبر صدراعظمی هیتلر با قطار راهی پاریس می شود. از آن پس بخش اعظم زندگی روت کولی وار و در سفرهای کاری به عنوان خبرنگار و پاورقی نویس در این یا آن هتل می گذرد. مارش رادتسکی مشهورترین اثر یوزف روت و نیز آخرین رمانی است که او پیش از مهاجرت به پاریس و دربه دری های بعدی نوشت. مارش رادتسکی هم عصر مجموعه ای از آثار ادبی بزرگ آلمانی ثلث اول قرن بیستم است که سهمی عمده در شکل گیری مفهومی به نام (رمان مدرن) و یا (رمان قرن بیستم) داشته اند ماریو بارگاس یوسا آن را از بهترین رمان های سیاسی خوانده و گفته که در نگارش رمان معروف سور بز از آن الهام گرفته است. روت در این اثر روایت زندگی سه نسل از خانواده ی فون تروتا را، که عمری را در خدمت به امپراتوری اتریش مجارستان گذرانده اند، دستمایه ی روایت فروپاشی این امپراتوری بزرگ قرار می دهد. پدربزرگ، جان امپراتور را در نبرد سولفرینو نجات داده و پسر کارمندی عالی رتبه و نوه ی افسر ارتش است. اما زمان صلح است و این افسر جوانارتش احساس بیهودگی می کند …
مشتاق –
همانطور که کتاب جوزف روت را می خواندم، همانگونه که به موسیقی اشتراوس واکنش نشان می دادم، با روح موسیقی اشتراوس واکنش نشان دادم، اما از هدر رفتن زندگی در خدمت یک ماشین نظامی هیولایی سرخورده شدم. و لحن روت در سراسر کتاب به همان اندازه دوسویه به نظر می رسد. او ماشین نظامی که امپراتوری اتریش-مجارستان بود را در محبت شدید نگه می دارد، اما در عین حال کاملاً طرفدار پایان دادن به کنترل شدید ذهن و زندگی مردم است که چنین امپراتوری هایی بر آن بنا شده اند. نوستالژی او با انسانیتش می جنگد و ما صدای آن نبرد را درست در کتاب می شنویم. رعد و برق باران، واگنهای قطار به هم میکوبند و به هم برخورد میکنند، ناقوسها به صدا در میآیند، صدای بوقها به صدا در میآیند، ضربات طبل مارس رادتسکی در فواصل زمانی منظم بلند میشود. و در تمام این مدت، ساعتهای بیشمار داستان را به سمت مرد مسلح صربستانی شمارش میکنند که شلیک زنگ او پایان یک دوره را نشان میدهد.