توضیحات
زن جوان بیوه ای، شبی را در بازداشت موقت گذرانده و منکر ارتکاب جرم است ولی برای آزادی موقت، ضامن می خواهد! پیرزنی اشرافزاده، پا به بازداشتگاه میگذارد تا با قید ضمانت، ماهنوش را از بند رها کند و او را به عمارت قجری خودش ببرد. ماهنوش با خاتون راهی می شود اما مدت کوتاهی نگذشته، خاتون بر اثر کهولت و بیماری، به حال اغما فرو میرود. در این بین ماهنوش پی میبرد پشت ضمانتِ به ظاهر مهربانانهی خاتون، مرد جوانی پنهان بوده به نام شازده کامرانمیرزا قجرافشار که درست از هنگام فوت همسر ماهنوش، مدام دور و بر زندگی بیوه ی جوانِ بهروز پیدایش میشده و موی دماغ او…
منتشر شده
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.