توضیحات
در کتاب «سوء ظن» فردریش دورنمات علاوه بر این که با زندگی و آثار این نویسنده و نمایشنامهنویس سوئیسی آشنا میشوید، رمان پلیسی «سوء ظن» او را هم میخوانید.
دورنمات را بیشتر با رمانهای پلیسیاش میشناسند اما او تنها پلیسینویس نبود. او نمایشنامه، مقاله و فیلمنامه هم مینوشت و نقاشی هم میکرد؛ اما رمانهای پلیسیاش جذابیت خاصی دارند.
دورنمات در ساخت بنای رمانهای پلیسی خود، از اصلی شناختهشده نزد پلیسینویسان صاحبنام مثل ژورژ سیمنون، رایموند چندلر،آگاتاکریستی، آلنپو و دیگران پیروی میکرد؛ یعنی مبارزهٔ بین خیر و شر و معمولا هم فردی علیه فردی دیگر یا فردی علیه جمعی؛ اما کارهای او در شخصیتپردازی متفاوتند. قهرمانان او مثل اکثر قهرمانان رمانهای پلیسی، تر و فرز و خوشقیافه و قوی نیستند. بازرسهای او اغلب پیرمردانی فرسودهاند، با شور زندگی، تنها و تکرو هستند و بدون فرزند. آنها گرفتار زن و عشق نمیشوند و دو هدف را دنبال میکنند، وفاداری به عهد و ترک واقعیتهای حقیر. قهرمانان دورنمات خصوصیاتی دوگانه دارند، از سویی سادهلوح و از سوی دیگر دنیادیده و باتجربه؛ از سویی اسیر دست مرگ و از سوی دیگر اسیر نعمات زمینی و شکم.
دورنمات عمقی مذهبی- اسطورهای به مبارزه بین خیر و شر در آثارش میداد که گاهی یادآور وقایع تاریخی بزرگ است؛ حتی تنهایی مبارزان هم تنهایی اسطورهای است اما هنر دورنمات زمینی کردن این مبارزه بود. او مبارزه اساطیری را به زندگی روزمره میکشید؛ در خیابان، کنار دریاچه، در بیمارستان و…
در رمان «سوء ظن» هم ما با بازرس پیری به اسم برلاخ سروکار داریم که در حال مرگ است و تنها یک سال فرصت زندگی دارد؛ اما او بیاعتنا به این واقعیت حقیر، خود را به دست ماجراجویی میسپارد تا گره از رازهایی باز کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.