توضیحات
انتشارات افق منتشر کرد: در بحران اقتصادی سال 2008 آمریکا،جوان جذابی به نام مایلز هلر بعد از چند سال به نیویورک باز میگردد تا با سه نفر دیگر در آپارتمانی متروک در سانست پارک بروکلین هم خانه شود.یک دانشجوی دکترا،یک مشاور املاک و هنرمندی که عمدا خودش را به تعمیر لوازم دسته دوم مشغول کرده.درد مشترک ساکنان این خانه فرار از ذشته و جایی نداشتن در حال است.شخصیت های دیگر داستان حقیقی اند یا با واقعیت پیوند دارند،از داگلاس فلاهرتی فیلم ساز تا بازیگران مشهور هالیوود،نویسنده ها و… سانست پارک،رمانی بی تکلیف و در عین حال تاثیر گذار است که شباهتی به آثار پیشین پل استر ندارد. چاپ اول این رمان،هم زمان در آمریکا و ایران منتشر شد.
مشتاق –
آستر، که طرحهایش معمولاً قانعکننده هستند، به نظر میرسد که حس انگیزهاش را از نظر داستانگویی در اینجا به اشتباه انداخته است، روایی به طرز فوقالعادهای فرو میرود، اما هرگز مانند برخی دیگر از رمانهایش، بر اساس معیارهایش که Sunset Park کاملاً عادی میخواند، تسلط پیدا نمیکند. قطعات طولانی از نثرهای کارگری وجود دارد: “هر دوشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه او با مترو وارد منهتن می شود و به شغل نیمه وقت خود در مرکز آمریکایی PEN در 588 برادوی، درست در جنوب خیابان هیوستون می رود. او تابستان گذشته در آنجا شروع به کار کرد. …” و غیره. شرایط مایلز را مجبور میکند دوباره فرار کند، این بار به نیویورک بازگردد، جایی که او و دوست دخترش در نهایت با دوست قدیمیاش بینگ و یک هنرمند ناامید جنسی به نام الن در منطقه سان ست پارک چمباتمه میزنند.
روایت بهطور غیرمنتظرهای گستردهتر میشود و بخشهای طولانی از دیدگاه هر یک از این شخصیتها به ما داده میشود و دیدگاهی صمیمی از وجود مشترک و تنگ آنها ایجاد میکند. نیمه دوم رمان بسیار صمیمانهتر است، مایلز میداند که باید دوباره با خانوادهاش ارتباط برقرار کند و با گذشتهاش مقابله کند، اما او تنها کسی نیست که مشکل دارد. نکته جالب در مورد پارک سانست این است که هیچ شخصیت فرعی در دنیای آستر وجود ندارد، هر کس دیگری زندگی درونی غنی و پیچیده ای دارد و زمانی که مادر و پدر مایلز شروع به ورود به داستان می کنند، ذهنیت شما به سمت آنها تغییر می کند.