توضیحات
تهوع – ژان پل سارتر – حسین سلیمانی نژاد – چشمه
آنتوان روکانتن شخصیت اصلی رمان تهوع مورخی ست که پس از سالهای متوالی سفر کردن تصمیم می گیرد که در شهر ساحلی کوچک بوویل مستقر شود تا کتابی در باب مارکی دورولبون بنویسد.” نباید آشکار کرد که مارکی دورولبون عجالتاً نمودار یگانه توجیه وجود من است.”(1)
روکانتن تنهاست زیرا اعتقاد دارد که راست نمایی همزمان با دوستان ناپدید می شود و از طرفی خود را نزدیک مردم، در سطح تنهایی می داند. دلمشغولی عمده ی او وجود است.” همیشه ازش آگاه بودم: من حق وجود داشتن نداشتم. به حسب تصادف پدید آمده بودم. مثل یک سنگ، یک گیاه، یک میکروب وجود داشتم. زندگیم الله بختکی و در هر جهتی می رویید.”(2)
هر گاه که روکانتن به اطرافش از حیث موجودیت نگاه می کند دچار حسی می شود که خود آن را تهوع می خواند.” چقدر ناگوار بود! و از سنگ ریزه می آمد، مطمئنم، از سنگ ریزه گذشت و آمد توی دستم. بله، خودش است، درست خودش است: نوعی تهوع توی دستها.”(3)
روکانتن پس از مدتی به تجربه پی می برد که موسیقی و به طور کلی هنر باعث می شود که تهوع ناپدید شود.
امین –
سنگین و خسته کننده
حسین –
کتاب خیلی خوبی هست.
یک سطری داره میگه
گیرم تمام کتاب های اون ردیف رو هم خواندی خب که چی؟
پ این باعث شد یک سالی هیچی نخوانم.