توضیحات
از مجموعهی ادبیات داستانی نشر بیدگل احساس تنهایی بیجا بود، آن هم وقتی دیگران واقعا تنها بودند: آدمهایی که در سوئیتهای کوچک زندگی میکردند، آدمهای غمگین و سن و سالداری که دربارهشان خوانده بود، آنها که روز کریسمس جایی نداشتند بروند. زندگیاش کمترین شباهتی به زندگی آنها نداشت. (از متن رمان) الیزابت ایدلبری شخصیت محوری ویلیام ترور در این رمان، در بیمارستانی بستری شده است؛ در حالی که همسرش، معشوقهاش، دوست کودکیاش، دختر بزرگش و به عبارتی هویتش را از دست داده است. الیزابت و سه زن دیگر هماتاقیاش، واسطههایی میشوند که ترور به کمکشان چهار گونهی متفاوت از ناامیدی را به تصویر بکشد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.