توضیحات
کتاب «برو ولگردی کن رفیق» نوشتهی «مهدی ربی» است. ناشر دربارهی کتاب آورده است: «این مجموعه شامل چهار داستان نیمهبلند است که هریک به نوعی با مشکلات و دغدغههای متفاوت انسانهای مختلف دست و پنجه نرم میکند. در این مجموعه مهدی ربی میکوشد تا تصویری از آروزهای بربادرفتهی نسل جوان خطهی جنوب ایران را بازنمایی کند. نسلی که گویی خود نیز همانند آروزها و آرمانهایش سوخته و بر باد رفته است و مدام میخواهد خستگی و تمامشدگی خود را فریاد بزند.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «باور کردنی نبود! انبوهی از پرندگان سیاهرنگ لای شاخ و برگ درخچهها خوابیده بودند. تنگ هم نشسته بودند و سرهایشان را برده بودند زیر بالها. آنقدر زیاد بودند که خود درخچهها دیده نمیشدند. به پیر مرد اشاره کرد قایق را نگه دارد. زل زد توی چشمهایم. دستم را گرفت. فهمیدم چه میخواهد. با دهان باز و بیصدا شروع کرد به شمردن: "یک، دو، سه" و بعد با همه وجودمان شروع کردیم به فریاد کشیدن. از ته گلو و با همهی توانمان نعره میزدیم و دست دیگرمان را گذاشته بودیم روی گوشمان. فوج پرندگان سیاه بود که میرفت سوی آسمان، وحشت زده و هول به هم میخوردند و بعضیشان میافتادند توی آب. صدای بال بال زدنهاشان گوشهایم را پر میکرد. چند لحظه بعد همهشان در آسمان بودند. باد شدیدی میوزید.» این کتاب را نشر «چشمه» منتشر کرده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.