توضیحات
کلاه مکزیکی ای از آسمان افتاد ودر خیابان اصلی شهر جلوی پای شهردار،پسرعمویش و آدمی بیکار فرود آمد و زن ژاپنی طنز نویس آمریکایی را ترک کرد و طنز نویس امریکایی انقد با شکم گرسنه به غذا فکر کرد که صاعقه یاس از مغزش ژامبون کبابی درست کرد و شهری به هم ریخت و رئیس جمهور ایالات متحده تصمیم گرفت شخصا در این موضوع، که بدل به یک تراژدی ملی شده بود،دخالت کند و زن ژاپنی همچنان خواب بود، آخه او که مب خوابید، موهاش هم بلند و ژاپنی پیش اش می خوابیدند و او نمب دانست موهاش هم می خوابند.نورمن میلر این وسط چه می کرد، راستی؟وچه کسی جز ریچاردبراتیگان (1948-1935) می تواند چنین رمان بنویسد؟ «بارش کلاه مکزیکی» هفتمین رمان براتیگان است که در 1975 نوشته و سال بعدش منتشر شده است. بارش کلاه مکزیکی:یک رمان عاشقانه بدبینانه سیاسی…نه! «بارش کلاه مکزیکی: یک رمان ژاپنی»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.