توضیحات
انتشارت چشمه منتشر کرد:
پس از انقلاب تصمیم گرفتم تسلیم شرایط ناعادلانه ممنوعیت از کار نشوم. شروع کردم به قاچاقی کار کردن در سینما. اوایل اهالی سینما می ترسیدند به من کار بدهند. روزی بیست ساعت می نوشتم و شاید بیش تر از یک سوم حاصل کارم بیرون نمی آمد. گاهی اوقات هم بقیه پولم را نمی دادند ، یعنی پیش قسط را می دادند و وقتی فیلم نامه را تحویل می دادم، بقیه دستمزدم را نمی دادند. چاره ای نداشتم ، ولی می نوشتم. اجازه نمی دادند اسمم در تیتراژ گذاشته شود.”
سعید مطلبی یکی از مشهورترین شخصیت های سینمای ایران است که تماشاگران نامش را با فیلم نامه های شاهراه زندگی ، سکه شانس ،مردی از جنوب شهر ،همای سعادت، بیقرار ،بت ، برادر کشی و … فیلم های کوچه مردها ،میعادگاه خشم و ناجورها به یاد می آورند. پس از انقلاب نام او هم در شمار نام هایی بود که اجازه کار در سینما نداشتند و بدین ترتیب فیلم های تاراج، شیر سنگی، می خواهم زنده بمانم ، نابخشوده ، سام و نرگس ، هیس دخترها فریاد نمی زنند و … بدون نامی از او روی پرده سینماها رفتند.
آقای سناریست حدیث نفس سید مطلبی است ، حکایت سال ها کار در سینمای ایران و حکایت سال ها ممنوعیت نامش در سینمایی که دست کم شصت سال از عمرش را در آن گذرانده و در عین حال روایتی است از پشت صحنه نیم قرن سینمای ایران و فیلم هایش ،سینمایی که در طول سال ها مدام پوست انداخته و تغییر کرده.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.