توضیحات
از آرزو کردن نترس!
مگز آرزوهای زیادی دارد؛ یک خانهی خوب با مادری که از کار خسته نباشد، یک خواهر معمولی و برادری که غذا کش نرود، و البته چند لباس نو. وقتی خواهرش، هانی، یک تکشاخ عروسکی پیدا میکند، ناگهان شانس مگز تغییر میکند و آرزوهایش برآورده میشوند. او میداند که تکشاخها جادویی نیستند، اما نمیخواهد چیزی شانس تازهاش را خراب کند، حتی اگر خواهرش چیزی را باور کند که احتمالاً درست نیست.
داستانی عاطفی از خانوادهای فقیر که اتحاد و همبستگی عمیقی دارند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.