توضیحات
مهم ترین ارکان زندگی آدم گاه در یک چشم به هم زدن زیر و رو می شود، طوری که آدم حتی مهم ترین آنها و پیوندهایشان با یکدیگر را نیز از یاد می برد و در میابد همه چیز تصادف محض است؛ آنچه رخ داده، آنچه رخ می دهد و آنچه در آینده رخ خواهد داد. من دیگر سال تولد پدرم را درست به یاد ندارم و حتی یادم نیست آخرین بار کی او را دیدم و این که آن موقع چند سالشبود. آدم در جوانی خیال می کند این جور چیزها فراموش ناشدنی اند و در ژرفای زندگی اش جای دارند. اما وقتی جوانی رفته رفته سپری می شود، این چیزها هم آرام آرام از دست آدم می گریزند و ناپدید می شوند.) داستان های این مجموعه اغلب حکایت مادران و پدران بدحال یا بدآورده است و اثری که حال و روز آن ها بر زندگی فرزندانشان می گذارد، فرزندانی که همواره از دور یا نزدیک ناظر آن ها بوده اند. راوی ها حدود بیست و پنج تا چهل ساله اند و ماجرایی را در گذشته ی خود به یاد می آورند، به این امید که معنی و اثر آن را در زندگی کنونی خود دریابند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.