توضیحات
یکی مثل همه – فیلیپ راث – پیمان خاکسار – چشمه
«اینجا، جایی که آدمها به نالههای هم گوش میسپارند
جایی که با رعشهای به خود میلرزند، غمگین، با چند تار موی خاکستری
جایی که جوانی میپژمرد و میمیرد و اوهام به باد میروند
جایی که فکر کردن وجود را از اندوه میآکند»
این جملات بخشی از چکامهای برای هزاردستان اثر جان کیتس، شاعر قرن هجده و نوزده انگلستان است. فیلیپ راث کتاب یکی مثل همه را با این جملات آغاز کرده است
برندهی جایزهی من بوکر 2011 کتابی خواندنی نوشته است که مسئله کهولت و پیری را در آن به شکلی جالب و از نگاهی خاص به تصویر کشیده است. زاویهی دید منحصربهفرد نویسنده باعث شده است، این کتاب بسیار خواندنی و جذاب باشد، طوری که اگر آن را به دست بگیرید تا پایان زمین نخواهید گذاشت.
حسین –
تقریباً کاملاً متعادل،
اثر تقریباً با یک مراسم تشییع جنازه می خواند. قهرمان ناشناس از نقاط عطف مختلفی در زندگی شخصی خود عبور می کند و در مورد اجتناب ناپذیر بودن مرگ و دشواری های عشق فکر می کند. سریع خوانده می شود اما تاثیر عمیقی بر جای می گذارد. مثل همیشه، نثر راث توصیفی است، اما نه بیش از حد، دیالوگ ها همه بسیار واقع گرایانه هستند، و داستان به گونه ای آشکار می شود که شما را مجبور می کند ورق بزنید و به نوعی آرزو کنید که بعد از پایان ، بیشتر باشد. برای من، این نقطه اوج دیگری در یک حرفه مشهور و پربار برای راث است.