توضیحات
یادداشتهای زیرزمینی – فیودار داستایفسکی – حمیدرضا آتش برآب – علمی و فرهنگی
اگر دوست دارید بدانید آدمهای گوشهگیر و منزوی چطور دنیا را نگاه میکنند، کتاب یادداشتهای زیرزمینی فیودور داستایوفسکی گزینهی خوبی است. دیدن دنیا از چشم یک آدم تنها تجربهی جالبی است. مخصوصاً اگر آدمی که کتاب یادداشتهای زیرزمینی را از زبان او میخوانیم، حواسجمع هم باشد. حواسش به احوالات و احساسات خودش و تمام ریزهکاریها و نقصهای دنیا و کارهای دست و اشتباه مردم باشد. شاید این روزها بعضی از ما به این آدمها بگوییم بدبین، ولی فیودور داستایوفسکی با این نظر موافق نیست. داستایفسکی میگوید آدمی که کتاب یادداشتهای زیرزمینی از زبان اوست، خودش تجسم شرایطی است جامعهی ما را به این شکل در آورده است:
هم یادداشتها و هم نویسندهاش خیالی است؛ اما آدمهایی مثل نویسندهی این یادداشتها، نهتنها در جامعهی ما امکان حضور دارند، بلکه باید باشند تا تجسم شرایطی شوند که همین جامعه محصول آن است.برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ”یادداشتهای زیرزمینی – فیودار داستایفسکی” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حسین –
شبی از کنار میکده میگذشتم، در روشنای پنجره چشمم افتاد به چندتا مرد که دور میز بیلیارد با چوب بیلیارد افتاده بودند به جان هم و یکی را زدند از پنجره انداختند بیرون. اگر هر وقت دیگری بود از این حرکت منزجر و ناراحت میشدم، اما در آن لحظه به کسی که بیرونش انداخته بودند، حسودیام شد.
چنان به او غبطه خوردم که دلم خواست بروم داخل و کنار میز بیلیارد بپلکم و شلوغ کاری در بیاورم تا مگر از پنجره بیندازنم بیرون. رفتم داخل. مست نبودم، اما می گویید چه میکردم؟ میدانید اعصاب نداشتن آدم را وادار به چه کارهایی میکند؟! رفتم، اما اتفاقی نیفتاد. انگار لیاقت پرت شدن از پنجره را هم نداشتم.
مشتاق –
رمان یادداشت هایی از زیرزمین، منادی آشکار رمان وجودی است.
این مانند هشداری است به جامعه آینده از کرم های بی خاصیت منافق و منطبق که این روزها جهان به تدریج در حال تبدیل شدن به آن است.
و اکنون من زندگی ام را در گوشه خود می گذرانم و با این دلداری کینه توزانه و کاملاً بیهوده به خودم مسخره می کنم که حتی غیرممکن است که یک انسان باهوش به طور جدی به چیزی تبدیل شود و فقط احمق ها چیزی می شوند. بله، آقا، یک مرد باهوش قرن نوزدهم باید و اخلاقاً موظف است که در درجه اول یک موجود بی شخصیت باشد. و یک مرد با شخصیت، یک شخصیت فعال در درجه اول یک موجود محدود.
راوی بدبخت تبدیل به یک اعتراف کننده می شود و قهرمان داستان اعتراف خود را با خود آغاز می کند … یا به تعبیر امروزی فضای زیر تخته های کف یک جور کاناپه است و قهرمان بدبخت هم بیمار است و هم روانکاو … این اعتراف یک شورش شخصی اما شورش ساس علیه وجود بی هدفش است: شورش علیه کسانی که کاری بیش از مکیدن خون دارند…
پویا پولادی –
احساس میکردم کسی دارد از من جاسوسی میکند وقتی که این کتاب را میخواندم. حقیقتا ارتباط با خواننده بسیار روان است؛ مثل همهی آثار داستایوسکی؛ البته ترجمهی آقای آتش برآب بی تاثیر نیست. داستایوفسکی تلاش نمیکند تا اثر و شخصیت ها خاص و عجیب باشند، این همان چیزی است که خواندن این اثر را بسیار خام، حیوانی و شگفتانگیز میکند. این کتابی است که مستقیماً در عمق روح خواننده اثر میگذارد. این کتاب یک بازتاب است. بلندتر و فراتر از صدای نبوغ نویسنده.
روایت حالتی خاطرات گونه دارد اما در چارچوب یک اثر داستانی فاخر و کلاسیک؛ لحن داستایوسکی هم باعث ایجاد حس صمیمیت میشود.
خواندن این اثر رو به شدت توصیه میکنم.
ممنون که نظر مرا خواندید؛ انشاءالله این اثر رو هم با عشق بخوانید.
سپاس ها.