توضیحات
پیرمرد و دریا – ارنست همینگ وی – نجف دریابندری – خوارزمی
داستان ماهیگیر پیری که چند وقت است هیچ صیدی نکرده است. والدین پسرکی که کمکدستش است پسرک را از همراهی او نهی میکنند و پیرمرد یکتنه به دریا میزند. پس از چند روز سرگردانی ناگاه یک نیزه ماهی بزرگ، خیلی هم بزرگ قلاب را میگیرد…
نکتهی جالب پیرمرد و دریا این است که با آن که داستان سادهای دارد سالهاست محمل مناقشه منتقدان بوده است و هرکدام تفسیر خود از این داستان را دارند.
خود همینگوی دربارهی این کتاب میگوید:
«شما هیچ کتاب خوبی پیدا نمیکنید که نویسندهاش پیشاپیش و با تصمیم قبلی نماد یا نمادهایی در آن وارد کرده باشد… من کوشش کردم در داستانم یک پیرمرد واقعی، یک پسربچهی واقعی، یک دریای واقعی، یک ماهی واقعی و یک کوسهماهی واقعی خلق نمایم؛ و تمام اینها آن قدر خوب و حقیقی از کار درآمدند که حالا هریک میتوانند به معنی چیزهای مختلفی باشند.»
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” پیرمرد و دریا – ارنست همینگ وی ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حمیدرضا –
یک ماهی گیر پیر و زهوار در رفته ، چند متر طناب ، چند عدد قلاب و یک قایق ماهی گیری کهنه
و این اوج نبوغ و هنرنمایی ارنست همینگوی است که با همین مواد ساده باشکوه ترین و زنده ترین داستان امیدبخش ادبیات را بانام پیرمرد و دریا می آفریند ، داستانی که همه رده های سنی از کودک و نوجوان تا جوان و بزرگسال با او ارتباط برقرار میکنند و در طی طریق به سمت راه درست زندگیشان از آن بارها و بارها الهام میگیرند.
داستان پیرمرد و دریا ، داستان یک قهرمان است ، قهرمانی که یک مرد پیر معمولی است ، هیچ قدرت شگفت انگیزی در کار نیست ، او هیچ نیروی ماورائی ندارد ، او قهرمان میشود چون اهل جا زدن نیست ، تبعه ی غرولند کردن و زمین و زمان را مقصر دانستن نیست ، همشهری کمبودها را بهانه کردن نیست ، بله او گاهی خسته میشود اما تسلیم نمیشود ، کم می آورد اما بی خیال نمیشود ، نمی تواند اما عاطل نمینشیند و همین است کیمیایی که یک مرد پیر را به یک مرد شیر تبدیل میکند ، یک شیر آزاد آفریقایی ، آزاد از هر مانع و موانعی ، نشد و نشدن هایی ، نبود و نبودن هایی ؛
اگر در مرحله ای از زندگیتان احساس کردید کم آوردید ، دیگر نمیتوانید ، زندگیتان خالی از رنگ و بوی جان بخش امید است ، دستتان عاری از حس و لمس شیرین انگیزه است به شما پیشنهاد میکنم کتاب پیرمرد و دریا را جدی بگیرید و این زیبا را با کارت دعوتی به زندگی تان فرا بخوانید.
مشتاق –
جایزه نوبل ادبیات در سال 1954 به ارنست همینگوی برای کمک های ادبی او از جمله این کتاب اهدا شد. بنابراین قبل از این که وقتی دانش آموز دبیرستانی بودم، این کتاب را برای خواندن انتخاب کنم، انتظارات زیادی داشتم. در آن زمان به شدت از آن ناامید شدم. داستان ساده ای بود که به شیوه ای ساده بیان می شد. نمی توانستم بفهمم چه چیز خاصی در آن است. ده سال دیگر طول کشید، و چند بار دیگر بازخوانی کردم تا ماهیت پرچین این کتاب را درک کنم. خیلی از دوستان من هم تجربه مشابهی داشتند. داستان سانتیاگو چیزی است که میتوانیم آن را به سرعت به پایان برسانیم. این ما را به تعمق زیاد وادار میکند و وقتی معنای عمیقتر این داستان را درک کنیم، برای همیشه به عنوان یک خاطره همیشه سبز که از آن لذت میبریم با ما خواهد ماند.
امیر عربشاهی –
ارنست همینگوی در نبردها و جنگ های زیادی شرکت کرده؛ صفیر گلوله و دود آتش و جنازه های در خون غلطیده را از نزدیک لمس کرده و بوی باروت را استشمام کرده. مردی که دلاورانه و سرسختانه از همه این مصائب عبور کرده و زنده مانده. چنین مردی باید هم در نوشتن به صراحت، بی پیرایگی و کوبندگی باور داشته باشد. همینگوی معتقد بود زندگی باید به شکل خالص و بی پیرایه در اثر هنری و ادبی انعکاس یابد. تبلور چنین اعتقادی که از آن زندگی دشوار برآمده، در شیوه ساده، موجز و عاری از آرایه ها و لفاظی های ادبی آثارش مشهود است.
همینگوی در «پیرمرد و دریا» که عصاره دیدگاه او به زندگی و ادبیات است، شخصیت هایی به یاد ماندنی، در فضا و زمانی محدود روایت میکند؛ محدودیتی به اندازه یک قایق سرگردان در دریا، و به وسعت غروبی بی انتها و آبهایی بی کران. رابطه پیرمرد و ماهی، نه همچون ایهب و موبی دیک کینه جویانه، اما نوعی مبارزه طلبی برای محک زدن استقامت و ایستادگی است. پیرمرد برای بقا، و نه طمع یا انتقام، راهی دریا می شود. پیوند او با آب این مایه حیات و آن جانور مرموز که از یک طعمه آسان به یک چالش دشوار بدل می شود، با قلم شیوای همینگوی و به شیوه ای سهل و ممتنع مخاطب را همراه با پیرمرد به ماجراجویی می کشاند.
همینگوی در روایت «پیرمرد و دریا» از زبان عامیانه ماهیگیران و اهالی بندر بهره جسته و توصیفات او از آن جغرافیا که در «داشتن و نداشتن» هم به یاد می آوریم، دقیق و حیرت انگیز است. ما در طول این رمان با نبرد و کشاکش پیوسته پیرمرد با دریا همراه می شویم؛ با واگویه های او در یک روایت گیرا و جذاب. تا آخرین سطر که حتی رویای پیرمرد هم که جنبه ای ذهنی دارد به سادگی و کاملا موجز بیان می شود:
«پیرمرد خواب شیرها را می دید.»