توضیحات
مادربزرگ پینمی همیشه هیجانانگیزترین قصهها را برای نوهاش و دیگر روستاییان تعریف میکند تااینکه سربازان امپراتور قصهگوی پیر را میدزدند و آرامش کوهستان را به هم میزنند.
پینمی که در بهت و غم باقی مانده است همراه دوستش، ییییشان راهی میشود تا مادربزرگش را نجات دهد، دوستی که انگار رازهایی را دربارهی خودش پنهان میکند. این دو دوست موانعی را پشت سر میگذارند که فقط در افسانهها پیدا میشوند و تلاش میکنند تا قبل از آنکه خیلی دیر شود، مادربزرگ را نجات دهند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.