1 دیدگاه برای نمایش افسانهای برای وقتی دیگر – لویی فردینان سلین – مهدی سحابی ، اصغر نوری – نشر مرکز
امتیاز 5 از 5
حسین –
این نقد را نمی توان یک نقد عینی ادبی تلقی کرد، زیرا در حین خواندن «فیریا» همیشه تصور می کردم که آن را یکی از حامیان «صلح روسیه» در اوکراین نوشته است و چنین اپتیکی به من فرصت «انتزاعی» و «انتزاعی» را نمی دهد. به طور عینی” سلینا را ارزیابی کنید.
من از صفت های معمولی که برای توصیف سلین استفاده می شود پرهیز نمی کنم: صفراوی، کینه توز، بدبین، بدبین و غیره، اما یک مورد دیگر از خودم اضافه می کنم که افراد کمی در نقد آثار او از آن استفاده می کنند: حقیر!
سلین از زمان «اسراف» حقیر است! نه به خاطر آنچه می نویسد یا چگونه او آن را می نویسد، اما خودش موجودی پست است. هیچ چیز بهتر نیست کسانی که آنها را توصیف می کند و آنها را به زشتی متهم می کند. و من نیازی ندارم که یک نابغه چنین چیزهایی را توجیه کند. آه، من خیلی بدبینم، آه، همه اطرافیان من خیلی زشت هستند و من دارم عذاب می کشم. ناله هایش را درباره زندانی خواندم که 2 سال در آن مشغول نوشتن کتاب بود! و من فکر می کنم که او به سادگی نمی تواند عواقب اعمال خود را بپذیرد، از سرنوشت خود پشیمان است و “شرارت و سادیسم” کسانی را که او را به بردگی گرفته اند نفرین می کند، حتی اگر او به بردگی گرفته شده باشد.
خواستار قتل یهودیان و حمایت از هیتلر است: “یهودیان باید بنای یادبودی برای من بسازند به خاطر بدی که می توانستم در حق آنها انجام دهم، اما انجام ندادم.”
حالا در مورد کتاب من درک می کنم که چرا سلین “یکی از نویسندگان اصلی قرن بیستم” است. هنری میلر و چارلز بوکوفسکی بلافاصله در نوشته های او قابل خواندن هستند. دوست واقعا “جریان آگاهی” را به سبک، به موسیقی و رقص آورد. «Extravaganza» واقعاً نوعی چاچا چاه سلین وحشی و گوشهدار است که بین علامتهای تعجب میرقصد و به همه اطرافیانش نفرین میپاشد. تصویر زندانی شدن او (قسمت اول) و بمباران پاریس (قسمت دوم) علیرغم سبک عجیب و غریب او برای فانی، کاملاً واضح و پرحجم ارائه شده است. من حتی به شدت می گویم، زیرا به نظر می رسد شما واقعاً در سر یک شخص دیگر فرو می روید.
اینکه شما در آن سر چه احساسی دارید موضوع دیگری است. چون من یک رمانتیک و یک ایده آلیست مدام می خواستم از آنجا بیرون بیایم و خودم را بشویم. شاید واقعیت این باشد که من خودم به خاطر همه چیزهایی که اکنون در تاریخ اوکراین و بشریت می بینم، صد بار در آستانه بدبینی مطلق و چشم پوشی ایستادم، اما فهمیدم که بدبینی فقط یک شکل از ترس است. و چنین دیدگاهی به من اجازه نمی دهد که به سلین به عنوان یک قهرمان، حتی یک شخصیت ادبی، یا حداقل به عنوان فردی که بالاتر از موقعیت قرار دارد نگاه کنم، زیرا اینطور نیست.
حسین –
این نقد را نمی توان یک نقد عینی ادبی تلقی کرد، زیرا در حین خواندن «فیریا» همیشه تصور می کردم که آن را یکی از حامیان «صلح روسیه» در اوکراین نوشته است و چنین اپتیکی به من فرصت «انتزاعی» و «انتزاعی» را نمی دهد. به طور عینی” سلینا را ارزیابی کنید.
من از صفت های معمولی که برای توصیف سلین استفاده می شود پرهیز نمی کنم: صفراوی، کینه توز، بدبین، بدبین و غیره، اما یک مورد دیگر از خودم اضافه می کنم که افراد کمی در نقد آثار او از آن استفاده می کنند: حقیر!
سلین از زمان «اسراف» حقیر است! نه به خاطر آنچه می نویسد یا چگونه او آن را می نویسد، اما خودش موجودی پست است. هیچ چیز بهتر نیست کسانی که آنها را توصیف می کند و آنها را به زشتی متهم می کند. و من نیازی ندارم که یک نابغه چنین چیزهایی را توجیه کند. آه، من خیلی بدبینم، آه، همه اطرافیان من خیلی زشت هستند و من دارم عذاب می کشم. ناله هایش را درباره زندانی خواندم که 2 سال در آن مشغول نوشتن کتاب بود! و من فکر می کنم که او به سادگی نمی تواند عواقب اعمال خود را بپذیرد، از سرنوشت خود پشیمان است و “شرارت و سادیسم” کسانی را که او را به بردگی گرفته اند نفرین می کند، حتی اگر او به بردگی گرفته شده باشد.
خواستار قتل یهودیان و حمایت از هیتلر است: “یهودیان باید بنای یادبودی برای من بسازند به خاطر بدی که می توانستم در حق آنها انجام دهم، اما انجام ندادم.”
حالا در مورد کتاب من درک می کنم که چرا سلین “یکی از نویسندگان اصلی قرن بیستم” است. هنری میلر و چارلز بوکوفسکی بلافاصله در نوشته های او قابل خواندن هستند. دوست واقعا “جریان آگاهی” را به سبک، به موسیقی و رقص آورد. «Extravaganza» واقعاً نوعی چاچا چاه سلین وحشی و گوشهدار است که بین علامتهای تعجب میرقصد و به همه اطرافیانش نفرین میپاشد. تصویر زندانی شدن او (قسمت اول) و بمباران پاریس (قسمت دوم) علیرغم سبک عجیب و غریب او برای فانی، کاملاً واضح و پرحجم ارائه شده است. من حتی به شدت می گویم، زیرا به نظر می رسد شما واقعاً در سر یک شخص دیگر فرو می روید.
اینکه شما در آن سر چه احساسی دارید موضوع دیگری است. چون من یک رمانتیک و یک ایده آلیست مدام می خواستم از آنجا بیرون بیایم و خودم را بشویم. شاید واقعیت این باشد که من خودم به خاطر همه چیزهایی که اکنون در تاریخ اوکراین و بشریت می بینم، صد بار در آستانه بدبینی مطلق و چشم پوشی ایستادم، اما فهمیدم که بدبینی فقط یک شکل از ترس است. و چنین دیدگاهی به من اجازه نمی دهد که به سلین به عنوان یک قهرمان، حتی یک شخصیت ادبی، یا حداقل به عنوان فردی که بالاتر از موقعیت قرار دارد نگاه کنم، زیرا اینطور نیست.