توضیحات
داستان مسخ سرگذشت انسانیست که تا وقتی می توانست فردی مثمر ثمر برای خانواده باشد و در رفع نیاز های آنان بکوشد برای آنان عزیز و دوست داشتنی است .
اما همین که به دلایلی دچار از کارافتادگی می گردد و دیگر قادر به تامین مخارج خانواده نیست نه تنها عزت و احترام خود را از دست می دهد بلکه به مرور به موجودی بی مصرف ، مورد تنفر خانواده و حتی مضر تنزل پیدا می کند .
این خانواده سمبل جامعه ایست که نسبت به افراد ضعیف و ناتوان بی رحم است و آنها را مضر و مخل برای خود میبیند و از انسان هایی فرصت انجام کوچکترین کارها را دریغ می کند که شاید بتوانند منشا کار های بزرگ در آینده شوند .
انسان رمان مسخ ،انسانیتیست که جامعه او را طرد کرده و او ناخواسته به گوشه تنهایی پناه برده و بدون اینکه آزاری برای دیگران داشته باشد ، جامعه قادر به تحمل موجودی بی آزار چون او نیست . هر لحظه از زندگی برای او و اطرافیانش غیر قابل تحملتر می شود تا جایی که دیگران و حتی خود او نیز ،از سر شوق ، لحظه ها را برای رسیدن مرگ می شمارند .
داستانهای داوری ، وکیل تازه کار دادگستری ، پزشک دهکده ، سیرک ، امپراتور ، در پیشگاه قانون، عرب ها و شغال ها ، بازدید معدن ، نزدیک دهکده ، پیغام امپراتور ، نگرانی پدر خانواده ، یازده فرزند ، قاتل برادر ، خواب و گزارشی برای فرهنگستان از جمله داستانهای کوتاه کافکا هستند که در این کتاب آورده شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.