توضیحات
رمانی از مانس اشپربر که به فعالیت و زندگی روشنفکران چپ اروپایی میپرداخت که از احزاب کمونیست طرفدار شوروی جدا یا اخراج شده بودند و میکوشیدند در عین حفظ اعتقاد به سوسیالیزم به فعالیت مستقل ادامه بدهند. موضوع رمان مربوط به زمان جمهوری وایمار (دوره تاریخی حدفاصل پایان جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن حکومت نازیها در آلمان) است. سرگذشت و سرنوشت انقلابیونی است که در مبارزه به مسائلی برمیخورند که وجدانشان نمیتواند نه پیش بینی و نه قبول کند.
مانس اشپربر در کتاب قطره اشکی در اقیانوس گونهای ارزیابی فلسفی از زندگی همراه با توصیف زندگی و واقعهنگاری عرضه میکند. در این کتاب هم میبینیم که او از بدیهیات عبور کرده و به واضحات و یقینها دل نمیبندد. از نگاه او هیچ چیز قطعی نیست. او نشان میدهد که رد قطعیت اصولاً پیششرط تفکر انقلابی واقعی است.
حسین –
کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» صحنهای بزرگ است با بازیگرانی متعدد و متنوع که تصویری جامع و چندوجهی از زمانهای بحرانی به دست میدهد و بهقول خود اشپربر در مقدمهای که بر این رمان نوشته است، بیآنکه یقینی عرضه کند فقط پرسشهایی را پیش میکشد. اشپربر در بخشی از همین مقدمه دربارۀ کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» و سبک این رمانِ مفصل و روش خواندن آن میگوید: «بهخلاف عادت و بهرغم میل خواننده، آنچه او را با بیشمار جهانهای ممکن و هرچند تخیلی رمان آشناتر میکند، در اینجا اغلب ناگفته میماند. هرکه میخواهد در این رمان شرکت داشته باشد، باید سهم خود را ادا کند: باید واقعاً همکاری کند و حتی فراتر از تماشاگر تئاتری باشد که جادوی صحنه دیگر پاسخگوی خیالپردازیهای او نیست. یک لحظه تاریکی صحنهای را از صحنۀ دیگر جدا میکند. نور به آنجا میرود که واقعه محتاج آن است. آنچه اتفاقی حاشیهای بهنظر میرسد، در سیصد صفحۀ بعد خود را بهعنوان بخش بسیار مهم داستان اصلی نمایان میکند. نقش مردی که شخصیت اصلی بهنظر میرسد، آهستهآهسته به نقش فرعی تبدیل میشود. پیشنما اغلب به عقب میرود و پسنما، قبل از اینکه تاریکی دوباره آن را فراگیرد، به مرکز واقعه تبدیل میشود.
این رمان سهگانه، فقط بهظاهر یک پایان دارد؛ البته یک نتیجۀ اخلاقی تسلیبخش هم کم دارد. نویسنده نیز چون بسیاری از نویسندگان متقدم، تنها یک چیز برای عرضه به خوانندگانش دارد – شریککردنشان در تنهایی خود. شاید تنها شکل اشتراک این باشد که کسانی بهسوی یکدیگر راه مییابند که از سرچشمهای یکسان شهامت میگیرند، بیآنکه در اوهام زندگی کنند.»