توضیحات
نشر مرکز منتشر کرد: برشی از زندگی سه زن ایرانی، دختر و مادر و مادربزرگ در تهران دهه 80 شمسی. دختر جوان درگیر مسائل و خواستهای نسل خود است. مادربزرگ هنوز غرق در گذشته ای است کمابیش ساخته و پرداخته ذهن. راوی قصه آرزو است، زنی میانه سال که بین خواسته های مادر و توقعات دختر و آرزوهای خود در جدال است. در ظاهر زنی است محکم که از مردها و دنیای مردانه اطرافش هراسی ندارد و در باطن خواسته و ناخواسته جوابگوی توقات دختر و مادر. وقتی عشق به صورت مردی «بی نقص» وارد زندگیش می شود مخالفت مادر و دختر و دوست صمیمی به جدال ذهنی آرزو دامن می زند. عادت می کنیم در فرانسه و ایتالیا و گرجستان ترجمه و منتشر شده است. چراغها را من خاموش می کنم تاکنون به زبانهای آلمانی، ترکی، یونانی، فرانسوی، انگلیسی، چینی و نروژی ترجمه و منتشر شده است. مثل همه عصرها به زبانهای فرانسه و گرجی و طعم گس خرمالو نیز به زبانهای فرانسه و اسلوونیایی و گرجی ترجمه و منتشر شده است. انتشار همه این ترجمه ها براساس عقد قرارداد رسمی کپی رایت میان زویا پیرزاد، نشر مرکز و ناشران خارجی انجام شده است.
سپیده –
چند سالی رو یادم میاد که از غم پناه آوردم به رنگ. فرقی نمیکنه زورم به روزگار نمیرسه یا از دست خودم خستهام، آخر سر مچاله میشم یک جایی از دنیای خودم؛ با رنگهای مختلف.
چند لحظه پیش، وقتی بوی استون و لاک ناخن پیچید توی مشامم به آرزو فکر کردم.
وقتی آرزو درگیر دنیای ساده اما پیچ در پیچ خودش بود، رسید به جایی که ماهمنیر، آیه و شیرین یه گروه مخفی و مخالف آرزو تاسیس کردن. من انگار همون آرزوی غمگینی بودم که تنهاست اما حواسش بود دستگیرهی در طرح آفتابگردون داره…
و آفتاب از هزاران جهت به رنگ میرسه!
برداشت شخصی از عادت میکنیم، زویا پیرزاد