توضیحات
زمین سوخته – احمد محمود – معین
جوان خاکستری پوش روبرویم ایستاده است و حرف می زند. نمیدانم چه میگوید. صدایشس را نمی شنوم. به لبهایش نگاه میکنم که تند تند حرکت می کندد . دندانهای ناموزونش پیدا و ناپیدا می شوند. نگاهم از لبانش سر می خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی قاعده به نظرم می آید. بعد به چشمانش نگاه می کنم که انگار کلاپیسه است.
حالا، پیشانی جوان خاکستری پوش است. عرق و خاک هم قاطی شده است و تمام پیشانی اش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستری پوش چشمم می افتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشه خشک نخل بلند پایه گوشه حیاط ننه باران گیر کرده است.
آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابه اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است.
برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” زمین سوخته – احمد محمود ” از بزرگترین کتابفروشی آنلاین مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حمیدرضا –
کتابی از احمد محمود که روایتگر بدون سانسور و بی ملاحظه ی بخشی از زندگی در شهر جنگ زده است ، از مصیبت ها ، کمبودها ، نامردی ها ، مرگ ها و چالش های عجیبی که جنگ بر سر انسان ها آوار میکند ، آواری که سرنوشت نه یک تن ، دو تن بلکه یک نسل را که سرنوشت یک ملت را دستخوش تغییر قرار میدهد.
شاید در میان نویسندگان بتوان بیشترین حق را به احمد محمود داد که درباره جنگ ایران و عراق بنویسد که او خود در همان شرایط بوده و برادر عزیزتر از جانش – محمود – را در همان جنگ از دست داده است لذا زمین سوخته بیش از اینکه رمان و داستان باشد واقعیت لخت است ، عاری از هر استعاره و کنایه و اغراق و هر صنعت ادبی دیگر ، واقعیت زندگی سخت مردم جنوب که مورد تجاوز لشکر بعث عراق قرار گرفتند و در این راه عده ای جانشان را از دست دادند ، عده ای ناموسشان به غارت رفت ، عده ای مال و اموالشان ، عده ای کس و عزیزانشان: برادرشان ، مادرشان، پدرشان ، خواهرشان ، بچه شان به خاک رفت ، کاش آدمی به جایی نرسد که زار بزند خدایا به جای عزیزم که رفت سینه قبرستون ، کاش منو میبردی!
علاوه بر جنگ ، احمد محمود در این کتاب نشان میدهد که گاهی دوست از دشمن بیشتر دشمن است و آشنا از غریبه بیشتر عداوت میورزد ، آنجا که او میگوید همه میدانستیم عراق در تدارک جنگ است اما مسئولین کشور ( بنی صدر و شرکا) انکار میکردند ، به گونه ای که ما برای شنیدن اخبار جنگ به رادیوهای خود عراقی ها مراجعه میکردیم ، یا جایی که شهر خالی شده بود و عده ای با کامیون به راه افتاده بودند در شهر تا خانه های مردم را غارت کنند ؛ احمد محمود در این کتاب گریزی هم به ضعفا و کارگران و نیازمندان میزند و با جملات سوزنده این مفهوم را میرساند که برای ضعیف و فقیر جنگ و غیر جنگ ندارد در هر حالت در فشار است و جانش در چنگال مرگ در واقع انسان فقیر در هر حالتی در جنگ است و هر آن خمپاره های نداری ، بیکاری و گرسنگی و بیچارگی بر سرش میبارد یا خمپاره های جنگی عراقی ها و ما را به این نتیجه اخلاقی می رساند که کمی باید هوای آنها را بیشتر داشت و مراقبت بیشتر کرد
اگر به واقعیت های جنگ عراق علیه ایران علاقه مندید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه بفرمایید