توضیحات
آنتوان چخوف نویسنده بزرگ روس با یکی از هنرپیشههای سرشناس تئاتر مسکو به نام اولگا کنیپر، ازدواج کرد و پیوند آنها چهار سال طول کشید. چخوف مبتلا به مرض سل شد و مجبور شد در شهری دور از اولگا زندگی کند و اولگا نیز بهخاطر بازیگریاش در تئاتر مجبور به اقامت در مسکو بود؛ در این چهارسال آنها در مجموع چهار ماه زیر یک سقف نزیستند. اما نامههایی که بینشان ردوبدل شد از زیباترین نامههای عاشقانه جهان هستند.
اولگا کنیپر در ۱۹۵۹ از دنیا رفت. او پس از چخوف ۵۵ سال زندگی کرد و ازدواج نکرد.
در «دلبند عزیزترینم» نامههای آنتوان چخوف و همسرش را با ترجمه احمد پوری (-۱۳۳۵) میخوانید:
چخوف (۳ اوت/ «یالتا»):
اولگای عزیزم، من زندهام و سالمم و امیدوارم تو هم باشی. اگر برایت نامه ننوشتهام، هم به خاطر هواست و هم اینکه دارم نمایشنامه را مینویسم. کمی خستهکننده شدهاست اما در مجموع عمیق است. همانطور که کاملاً انتظارش را داشتم بسیار آرام مینویسم. اگر آن جوری که میخواهم درنیاید باید بگذارم برای سال بعد. اما اگر این نشد به هر ترتیبی باید تمامش کنم.
کاش میدانستی چهقدر پکرم. اصلاً دست خودم نیست. نمیتوانم دیدار دیگران را رد کنم. نمیتوانم. «مسکو» سرد است؟
کنیپر (۱۰ اوت/ «مسکو»)
نشستم، میزم را مرتب کردم، عکس تو را بیرون آوردم. مدت درازی نگاهش کردم. بهطور وحشتناکی در درون احساس شادی کردم. وقتی فکر کردم تو دوستم داری یکباره قلبم فرو ریخت. این است که خواستم باز برایت نامه بنویسم.
دارم اذیتت میکنم؟ نه خوب شد که دارم مینویسم مخصوصاً بعد از اینکه دیروز نامهای یأسآلود برایت نوشتم. دیروز اصلاً حال و حوصله نداشتم …
به مهمترین سؤال بپردازم: تو کی میآیی؟ باید بیایی. بیرحمی محض است که تمامی زمستان را از هم جدا باشیم…میتوانم دیدارت را تصور کنم. صورتت را میبینم، لبخندت را، میتوانم اولین کلماتت را بشنوم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.