توضیحات
دیکتاتورها در آمریکای لاتین قرن بیستم از قدرت بسیاری برخوردار بودند. افرادی چون ترخیو در چنین کشورهایی رشد و سلطه یافتند. ترخیو بر جمهوری دومینیکن فرمانروایی میکرد که در طی 30 سال حکومتش جنایات بسیاری مرتکب شد و ظلمهای فراوانی بر مردمانش روا داشت. تا روزی که این سلطهگر مستبد در اتومبیلش با شلیک چند گلوله کشته شد، مردم این کشور هرگز از یوغ اسارت وی آزاد نشدند.
افراد بسیاری در فراهم کردن چنین شرایط و این آزادی مهم جانشان را فدا کردند و از خود گذشتند. انسانهای زیادی همچون خواهران میرابال؛ سه خواهر به نامهای مینروا، ماریا و پاتریا که همگام با همسرانشان در کشورشان علیه رژیم استبداد مبارزه کردند و هر سه نفرشان به عنوان سمبلهای مبارزه و مقاومت علیه چنین حکومت ظالمی شناخته شدند.
آنان در راه مبارزه و پایداری برای وطنشان، آزار و اذیتهای فراوانی را متحمل شدند، به زندان رفتند و شکنجههای سختی دیدند، با این حال از پا ننشستند و به مبارزاتشان ادامه دادند و در آخر جانشان را در این راه قربانی کردند. این سه خواهر که پروانهها نام گرفتند، به نماد مبارزه و مقاومت علیه استبداد تبدیل شدند.
در زمانه پروانهها (In the time of the butterflies) رمانی تاریخی – سیاسی است که بر مبنای رویدادهای واقعی زمان حکومت تروخیو به رشته تحریر درآمده و کاراکترهای آن زاییده تخیل نویسنده نیستند بلکه زنانی واقعیاند. رمان در زمانه پروانهها تنها داستانی از قهرمانان دومینیکنی نیست بلکه در مورد دخترانی عادی است که شرح مبارزاتشان در کنار همه ترسها و شکها و شکنجههایی که تحمل کردند، داده میشود. خواهرانی که سه نفرشان در راه آزادی و هدف بزرگشان کشته میشوند و خواهر بزرگتر به نام دِدِه باقی میماند تا داستان زندگی آنها فراموش نشود.
شما با تمامی بخشهای این اثر با روایتهای ساده خواهران انقلابی از زبان خودشان به درون زندگیشان نفوذ میکنید. در ابتدا داستان از زبان دِدِه روایت میشود. او که تنها خواهر باقیمانده از چهار خواهر میرابال است، بعد از سپری شدن 34 سال از مرگ آنها همچنان با آن روزها و خاطرات زندگی میکند و در حالی که در خانهاش مشغول زندگی است خبرنگاری به سراغش میآید و با سؤالهایی که از دده میپرسد او را به گذشتههای دور و به سالیان پیش میبرد، به لحظهای که همچون نقطهای سیاه در حافظهاش به ثبت رسیده است.
پس از شرح قسمتی از واقعه به زبان دده، این بار روایتگر ادامه داستان مینرواست. او زندگی خود را از زمان کودکی تا هنگامی که برای ادامه تحصیل به مدرسه راهبان میرود، بازگو میکند. او به جایی فرستاده میشود که اولین بار تصویر آسیبدیده و تحقیر شدهای از قدرت خودکامه بز (لقبی که دشمنان تروخیو به او دادهاند) در برابر چشمهایش ظاهر میشود. سینیا دختری سیاهپوش است که خانواده و اقوامش توسط تروخیو کشته و اموالشان مصادره شده و حال با آتش خشم و انتقامی که در درونش شعله میکشد از راز جنایت این مستبد نزد مینروا پرده برمیدارد.
بعد از آن ادامه روایت داستان به دوش ماریا ترسای جوان میافتد. در این بخش، داستان با دفتر خاطرات این خواهر پیش میرود و شما با احساسات لطیف وی آشنا میشوید. پس از این، خواهر دیگر یعنی پاتریا روایت داستان را به دست میگیرد. دختری که همچون قدیسها مشغول زندگی است اما در آخر به جوانی معمولی علاقهمند میشود و یک زندگی ساده کشاورزی را برمیگزیند.
شما با این رمان در بطن جریان زندگی خواهران قرار میگیرید و همگام با آنها تمام سالیان دهه خشونتبار دیکتاتوری تروخیو را دنبال میکنید و به سال 1960 میرسی که در آن تروخیو این حاکم مستبد تنها دو مشکل دارد: اول کلیسا و دوم خواهران میرابال! در 25 نوامبر سال 1960 در حالی که پاتریا، ماریا و مینروا از ملاقات همسرانشان در زندان برمیگشتند، در میانه راه توسط مزدوران رژیم تروخیو مورد آزار و ضرب و شتم قرار میگیرند و کشته میشوند و جسدشان در ماشینی به ته یک دره فرستاده میشود.
با این حال این ماجرا با کشته شدن آنها پایان نمییابد بلکه پس از این جنایت، خشم و نفرت عمومی نسبت به تروخیو در دلهای تمامی مردمان این کشور شکل میگیرد و به یکی از عوامل سقوط دیکتاتوری منجر میشود. یک سال پس از کشته شدن سه خواهر، حکمت تروخیو نیز به پایان میرسد.
به یاد ترور ظالمانه خواهران میرابال روز 25 نوامبر به پیشنهاد جمهوری دومینیکن و درخواست فعالان حقوق زنان به عنوان روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شد. هر سال در این روز مراسمی در کشورهای آمریکای لاتین برگزار میشود. براساس این رمان فیلمی به همین نام توسط ماریانو باروسو ساخته شد.
مشتاق –
به خوبی و قدرتمندی اثار یوسا در مورد دیکتاتور دومینیکن نیست ولی اثری خواندنی هست.