توضیحات
به خودش که آمد، نگاهش با نگاه او گره خورده بود، دلش غنج رفت، و بیتابی سراپای وجودش را گرفت. آماده بود! کاملا آماده بود که گلوها را ببرد، جمجمهها را خرد کند، از دست پلیس فرار کند، نعشکشها را بدزدد، آب گلآلود بخورد، در تنۀ توخالی درخت زندگی کند و هیچ فرصتی را برای اینکه یک بار دیگر در کنار زن محبوبش باشد از دست ندهد.
ازاین مترجم منتشر گردیده:
تابستان- ادیت وارتون -مزدک بلوری- نشر نی
زن اسیر-دونالدبارتلمی-مزدک بلوری- نشر نی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.