توضیحات
صمد طاهری آبادانی ساکن شیراز؛ داستان نویسی متمایز، کسی که با رئالیسم خاص خودش جادویتان میکند. " زخم شیر" را به خوبی به یاد داریم و تاثیرش بر حال و هوای داستان نویسی امروز. حالا با رمانی کوتاه میخکوبمان میکند؛ با قصهی سیامک و عموعباس، با فضای به شدت پایبند به واقعیت و در عین حال بسیار فراتر از آن. " برگ هیچ درختی" روایت برگهایی ست متعلق به هیچ درختی؛ درخت هیچ! برگهایی معلق میان زمان و مکان…
" من آدمِ بی شرفی هستم. این را عمه کوکب گفته. و عمه کوکب هیچ وقت حرفِ بیربطی نمیزند. خودم زنگ زده و خبرش کرده بودم. با وانت بار لکنتهای آمده بود. لابد اول رفته بود دادستانی و پولِ گلولهها را پرداخته بود که دژبانی اجازه داده بود بیاید توی پادگان"
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.