توضیحات
باغ مخفی – فرانسیس هاجسون برنت – مریم مفتاحی – آموت
فرنسیس هاجسن برنت سال ۱۸۴۹ در منچستر به دنیا آمد. پنج ساله بود که پدرش درگذشت و مادرش نگهداری پنج فرزند را بر عهده گرفت. به این ترتیب کودکی او در فقر و محله های پست منچستر دوره ملکه ویکتوریا گذشت. فرنسیس شانزده ساله بود که به امریکا رفت و پس از مدتی همکاری با مجله ها را آغاز کرد. داستان هایش به سرعت مورد استقبال قرار گرفت و در انگلستان و امریکا برایش ثروت و شهرت به همراه آورد.
او بهترین اثرش باغ ناپیدا را در ۱۹۱۱ نوشت. بی شک تجربه های او از زندگی در منچستر، شیفتگی اش به باغبانی، علاقه اش به افسانه های کهن طبیعت، و تفکراتش درباره تاثیرگذاری روان بر جسم، باغ ناپیدا را تبدیل به اثری غنی و چند بعدی کرده است.برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” باغ مخفی – فرانسیس هاجسون برنت ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حمیدرضا –
نویسنده ی کتاب در زمان نگارش آن ، جسورانه موضوعی را از دنیای واقعی انتخاب میکند که کم تر کسی شجاعت آن را دارد. کودکی یتیم ، نق نقو که کسالت هم دارد شخصیت اول داستان این کتاب را تشکیل میدهد. دنیای او از دنیای کتاب دختری به نام نل یا کوزت یا سیندرلا که هر یک دوری از پدر و مادر را تجربه میکردن متفاوت است . فرانسیس هاجسون برنت با خلق استعاره ای باغ مخفی در داستانش و نکات و جملات مصوری که از فصل های طبیعت و آب و باد و خاک و گل و بلبل و درخت میگوید میخواهد این پیام را به خواننده گوشزد کند که آدمی هر وقت از طبیعت فاصله گرفت و دور شد افسردگی و خلق بد و حال بد نصیبش میشود و هر وقت به طبیعت نزدیک شد شادی و خلق و هوای خوب و خرم به ارمغان می برد ، چرا که اساسا ماهیت و ذات انسان به طبیعت و زیبایی بر میگردد . جملاتی که نویسنده در این کتاب بکار میبرد بارها ما را به تفکر درباب غفلتی که نسبت به تمام این زیبایی های طبیعت داشتیم می برد و ما را در مسیر آگاهی ، شکرگزاری و استفاده از طبیعت و زیبایی ها میبرد . ترجمه و کیفیت چاپ نشر آموت هم خوب و قابل قبول بود . در پایان این کتاب را به کسایی پیشنهاد میکنم که دنبال رمان حال خوب کن و سرخوشانه هستند . جای این بیت شعر خالی است که :
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
نیکا –
وای وای وای این کتاب موردعلاقه منه ✨✨✨✨
فقط بخونیدش!
انقدر وایب داستان و شخصیتها دوستداشتنیه که… دوباره دلم براش تنگ شد…