توضیحات
در این رمان کم نظیر ما با جهانی روبرو میشویم که یکسره در هالهای از دعاوی راست و دروغ که اثبات هیجکدام برایمان میسر نیست پوشیده شده. هویت آدما از زبان کسانی بیان میسود که ما خودشان را نمیشناسیم و نمیدانیم آیا حتی آنچه دربار? خود میگویند راست است یا نه، از سوی دیگر سرنوشت شخصیتها به این بسته است که خواهناخواه آنچه را که میشنوند باور کنند زیرا جز صدایی که از جایی ناشناخته و از دهانی ناشناخته میشنوند هیچ پناهی و راهنمایی در این دنیای آکنده از دشمن ندارند. جدا از این، در این کتاب صدا یا صداهایی هست که خواننده بیآنکه خود بخواهد ناچار است آنها را بشنود و به آنها اعتماد کند وگرنه قادر به پیش رفتن در داستان نیست.
حسین –
“ما می توانستیم برای همیشه با هم خوشبخت باشیم.”
داستایوفسکی با این جمله خاص، حماسه ادبی خود، رنج کشیدگان و خوارشدگان را به پایان رساند،مشابه نتیجه گیری رمان دورفمن.
ما چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم، این همه چیز است، رویا می بینیم، امیدواریم، مانند سگ برای خوشبختی تلاش می کنیم، اما تنها چیزی که به دست می آوریم این سکوت مرگبار است. از سوی دیگر، سرنوشت من فقط یک رویا بود. ما رویا و امید داریم، اما شاید دقیقاً این ریشه رنج باشد. رمانی که کابوس انسانی را در زشت ترین اشکالش به تصویر می کشد: در جنگ، در مرگ، و در عشق یک دوز شگفت انگیز از نیهیلیسم که فراتر از چیزی است که چوران با زحمت سعی در بیان آن داشت، اما این بار به شکل واقعی!