توضیحات
این رمان که در هفت فصل گردآوری شده است، در هر بخش به مسائل فلسفی جداگانهای میپردازد. در سراسر رمان جشن بیمعنایی (The Festival of Insignificance) نمیتوان شاهد جریانی یکدست بود. این داستانهای متفاوت مطرحکنندۀ از هم گسیختگی انسانها از یکدیگر هستند. به عنوان مثال در یکی از داستانها، الن یکی از کاراکترهای اصلی به دنبال مادری است که در 10 سالگی او را ترک کرده و در ذهنش با مادرش حرف میزند.
کاراکتر دیگر به نام رومن به قدری از دیگران فرار میکند که با وجود علاقه زیادش به بازدید از نمایشگاه تابلوهای مارک شاگال، با تماشای افراد حاضر در نمایشگاه از این کار پشیمان میشود.
هدف میلان کوندرا (Milan Kundera) از نگارش این کتاب در بخشهای کوچک را در انتهای رمان متوجه میشوید. او با روایت غیرخطی و مدرن خود به طور نامرتب پازلی از فرم و محتوا را به شما ارائه میدهد و به همین علت یافتن روابط میان هر بخش کتاب برای شما جذاب خواهد بود.
کوندرا در این رمان به روابط گوناگون افراد و هویت از دست رفتۀ انسان با زبانی فلسفی میپردازد و افکار و دیدگاههای فلسفی کانت، شوپنهاور و هگل را از زبان کاراکترهای کتاب بیان میکند. در بخشهایی از رمان به حکومتهای توتالیتر و همچنین اعضای حزب کمونیسم شوروی و موضوعات سیاسی و نوع حکومتها نیز اشارههای مستقیم شده است.
نویسنده با نگاهی انتقادی روابط انسانی بهویژه رابطۀ زوجها را مورد نقد قرار میدهد. در کتاب جشن بیمعنایی در روابط افراد اروتیسم به شیوۀ گروتسک مشاهده میشود. کوندرا با اینکه تنها اسم شخصیتها را میگوید، به روابط میان آنها میپردازد. یکی از ویژگیهای این اثر خودداری از شخصیتپردازی است. این کتاب جذاب و پرکشش، اما از داستانی قوی برخوردار نیست، چرا که کوندرا به قصد از قصهگویی پرهیز کرده است.
کتاب جشن بیمعنایی پیرنگ کمرنگی دارد و میتوان گفت در هیچکدام از آثار پیشین کوندرا پیرنگی اینگونه کمرنگ به چشم نخورده است. داستان بدون شخصیتپردازی، بدون پیرنگ قوی و بدون قصهگویی به تصویر کشیده میشود و این موضوع اتفاقاً قدرت و هنر نویسندگی کوندرا را به نمایش میگذارد. روایت کتاب بر محور موقعیت بنا شده و با بهرهگیری از این ترفندها کشش فراوانی برایتان فراهم میکند.
میلان کوندرا دغدغههای ذهنی خود در طول 84 سال زندگی را با مسائلی فلسفی همچون بحران هویت، هویت از دست رفته، تراژدی فراموشی، معناباختگی شخصیتها و تنهایی انسان در عصر کنونی با شما مطرح کرده و با ایجاد پرسشهای پیاپی فلسفی ذهنتان را درگیر میکند.
این رمان در ادامه سنت رماننویسی کوندرا است و همچون دیگر کتابهایش مفاهیم عمیق فلسفی چون پوچی روابط را مورد بررسی قرار میدهد. لحن متفاوتی که او برای این کتاب برگزیده یکی از تفاوتهای این اثر با دیگر آثار اوست. کوندرا از بیان شوخی و طنز در دیگر رمانهایش نیز استفاده کرده اما لحن طنز او در کتاب جشن بیمعنایی، تکرار مسائل در ظاهر نامرتبط و شوخیهای تلخ و بیاندازهاش این اثر را با دیگر آثارش متمایز میکند.
کوندرا برای بیمعنا کردن و به تصویر کشیدن این بیمعنایی از شوخی و طنز به عنوان ابزاری برای نوشتن استفاده کرده و در این کار بسیار موفق عمل کرده است. تکرار اتفاقات و سیر دورانی این پوچی که در روابط چهار کاراکتر اصلی به چشم میخورد و در کل اثر نیز قابل مشاهده است دیدگاه نهیلیستی او را آشکار میکند.
آغاز این کتاب در کنار باغ لوکزامبورگ در یکی از خیابانهای فرانسه است و در پایان نیز در جوار همین باغ به اتمام میرسد، در این دایره تفکرات اندیشمندان برجستهای مطرح میشود اما در نهایت معنایی برای زندگی یافت نمیشود.
در جشن بیمعنایی چهار دوست به مناسبت یک جشن تولد دور هم جمع میشوند. این چهار مرد پاریسی، همان چهار شخصیت اصلی کتاب با نامهای چارلز، رومن، کالیبان و الن هستند. کالیبان یک بازیگر ناموفق و چارلز مدیر یک مرکز تهیه غذا است، الن با زنی بسیار کوچکتر از خود رابطه دارد و رومن استاد بازنشسته دانشگاه است. این چهار نفر به طور همزمان در گفتگوهای متفاوت معرفی میشوند و در یک جشن که چارلز آن را برگزار کرده در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با موضوعی پیچیده مواجه میشوند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.